مقاله ارایه شده به نخستین کنگره شعرو ادب تالش، رضوانشهر، ۲۷ آذر ۹۳
شعر بومی، محلی یا گویشی و یا هر نوعی شعری به جز شعر فارسیِ با وزن عروضی، ویژگیهایی دارد که برای بررسی آن نباید چندان معیارهای بررسی شعر فارسی را ملاک عمل قرار داد. شعر گویشی با تمام گستردگیاش در پهنه عظیم ایران، آن چنان که باید مطالعه نشده است، گرچه در تمام نواحی ایران شعر بومی یافت میشود و در دل هر روستایی میتوان با دقت و تفحص از پیران و قدما، اشعاری قدیمی از شعرایی بینام ونشان به دست آورد. این در حالی است که در کنار اشعار بی نام و نشان، اشعاری نیز هستند که با نام و نشان هستند و سرایندگان آنها معلوم و مشخص و گاه زنده هستند.
عدم توجه به ادبیات عامیانه در کشور ما میراثی است که از گذشتگان به ما رسیده است و ما میراثخواری هستیم که باید این کهنه میراث را تحمل کنیم و انگارکسی را توان شکستن این قید و بندهای قدمایی نیست.
ادبیات بومی و عامیانه هر ملتی چندان در خور توجه است که در بعضی از دانشگاههای جهان رشتهها و گرایشهایی برای مطالعه آنها وجود دارد، اما در ایران چنین چیزی وجود ندارد و هر کسی از ظن خود گاه یار این میراث کهن میشود و برای تفنن چیزهایی به قلم میآورد اما آثار ماندگار در این زمینه کمتر داریم. اگر کسی مثل فردوسی بلند شود و این ادبیات کوی و برزن را به رشته تحریر بکشد، صدها شاهنامه از ایران خواهیم داشت، اما افسوس که چنین نکردیم و اغلب آن کهن میراثهای پدران ما از بین رفت و فردوسی دیگری میطلبد و شاهنامهای دیگر که فعلاً نداریم، اما میتوانیم داشته باشیم.
از مجموع ادبیات عامیانه فقط شعر عامیانه در این مجال بحث میشود، قصد نگارنده در این فرصت بر این است که چالشها و درگیریهای شعر گویشی و بومی را فقط به طور کلی بیان نماید. برای پرداختن به شعر گویشی چالشهای زیر پیش روی ماست و باید حتماً به آنها توجه نماییم
توجه به وزن شعر
نکته ای که حتماً باید در خواندن شعر بومی و سرودن و یا مطالعه آن بدان توجه کرد، وزن شعر است. شعرهای بومی اغلب برخلاف تصور عمومی رایج از وزن عروضی (همانند وزن شعر سعدی و حافظ) پیروی نمیکنند، بلکه اغلبشان وزن هجایی دارند، یا داشتهاند. به عبارتی دیگر در وزن آنها کمیت زحافات و کوتاهی و بلندی آنها لازم نیست، و بدان خاطر موقع خواندن باید با کشش آواها وزن را تنظیم نمود و دلیل آن هم این است که اغلب در قدیم شعر با موسیقی همراه بوده و یا موقع خواندن شعر را با اواز میخواندند و بدان خاطر اغلب شعرهایی که از قدیم به دست ما رسیده است با وزن عروضی سازگار نیستند. نمونه این اشعار دوبیتیهای شیخ صفیالدین اردبیلی است.
استفاده از خط خاصی برای نوشتن شعر گویشی
اغلب زبانهای ایرانی برای نوشتن شعر از خطی استفاده میکنند که همان خط زبان فارسی است و فارسی هم از عربی این خط را به امانت گرفته است و در آن تغییراتی داده است مثلاً بر روی کاف یک سرکش گذاشته است تا حرف گاف را که در عربی نیست نشان دهد و یا زیر حرف «ب» دو نقطه دیگر گذاشته تا حرف «پ» را نشان دهد، به هر رو در آن خط عربی تغییراتی دادهاند گرچه هنوز کلی مشکلات دارد. این خط فارسی برای بیان زبان فارسی هم ناقص است و برای بیان گویشهای دیگر مشکلاتش بیشتر میشود و باید راه حلی پیش گرفت تا بتوان زبان و یا گویش را با آن خط بیان کرد.
اگر شعر گویشی داشته باشیم و آن را ثبت هم بکنیم اما درست ثبت نکنیم چندان فایدهای نخواهد داشت، چرا که همین الان همه ما واقفیم که کمتر کسی است که شعر تالشی را به خط فارسی کاملاً درست و مثل فارسی بدون غلط بخواند، مثلاً چگونه میتوان در خط فارسی واکه /ә/ را که به قول معروف همان شوا یا نیمکسره است، نشان دهی (مثل ә در واژه bәra برادر در تالشی).
حداقل راه حل اش این است که بزرگان هر گویشی برای نوشتن شعر به همین خط فارسی روشهایی برای گویشوران پیشنهاد کنند تا همه از آن استفاده کنند. درست همان کاری که زبان کردی کرده است.
حفظ زبان و ویژگیهای صرفی و نحوی آن
مشکلی که اغلب شعرهای گویشی سروده شده به دست گویشوران دارند، این است که بیشتر شاعران با شعر، شعر گویی و شعرنویسی از طریق زبان و ادبیات فارسی آشنا شدهاند و همین باعث شده است که بسیاری از ویژگیهای شعر فارسی را در شعر خویش وارد کنند، مثلاً در فارسی مضافالیه بعد از مضاف میآید مثلاً میگویند «دستِ علی»، اما در تالشی مضافالیه اول میآید مثل: «علی دست». و صفت و موصوف هم همین طور است. اگر فقط به همین دو ویژگی زبانی دقت کنیم، میبینیم که شعرا کم کم زبان فارسی را وارد زبان تالشی میکنند، بدون اینکه خود بخواهند و بدانند، به جای خدمت به زبان، آن را به نابودی میکشانند. پس بهتر است در جلساتی این چنین کارگاههایی برگزار شود و نکات ریز زبانی به شاعران عزیز تذکر داده شود تا با کمی دقت، شعر واقعاً تالشی با ویژگیهای زبانی تالشی بگویند.
توجه به بلاغت شعر بومی
هر شعری برای اینکه همچون کلام معمولی نباشد و دلنشینتر شود، به یک مجموعه صنایع بلاغی یا زیبایی شناسی نیاز دارد، مثلاً استعاره، نماد، کنایه، تشبیه، جناس، ایهام، و غیره. در شعر گویشی به خاطر کمبود سابقه و سنت شعری این استعارات و جناسها شناخته شده نیستند و یا شاعر بومی موفق و معروفی نبوده است که از این عناصر بلاغی بسیار استفاده کند تا تبدیل به یک سنت شعری شود و الگویی برای دیگران باشد.
به عنوان مثال اگر بتوان این نمونه را شعر بومی دانست در آن یک جناس زیبایی نفهته است:
بورن بورن همه در یا بوین ته بورن بورن غمه دریا بوین ته
دریا در مصرع اول کلمهای است مرکب از «در» (وجود درد)، و «یا» (اینجا) و در کلمه دوم بسیط است.
در شعر زیر تنگه دلان به دو معنای متفاوت آمده و جناس ساخته است:
من دمرن «تنگه دلان» تنگه دلم فت آبیه
تنگه به تنگه ته مشن «تنگه دلان» لانه مکه
در مصرع اول «تنگه دلان» به معنی داخل کوچهها (تنگه دله + آن جمع) و در مصرع دوم «تنگه دلان» به معنی دلهای تنگ است.
توجه به دغدغهها و مشکلات فرهنگی – معیشتی بومیان
شعر و ادبیات در جامعه شکل میگیرد و بدان خاطر آیینهای برای بازتاب مشکلات جامعه خود است، اگر قرار است کسی شعر بگوید و یا بنویسد، یقیناً در شعرش دغدغههای فرهنگی و معیشتی خود و جامعهاش ظاهر میشود. اما گاه دیده شده است که درد و دغدغه شاعر در شعرش درد جامعه خود نیست درد جامعه دیگری است، مثلاً وقتی شاعر از ساقی و ساغر حرف میزند، اما هیچگاه در زندگیاش چنین مفاهیمی جای نداشتهاند، معلوم است که شاعر مرثیهسرای درد جامعهاش نیست، حتی اگرهم از ساقی و ساغر به عنوان نماد و استعاره استفاده کند از شاعر بومی پذیرفته نیست، چون باید در شعر بومی نمادها و استعارت بومی ساخت و بکار برد.
در شعر تالشی باید فرهنگ تالشی، امور اجتماعی تالشی مثل کارهایی که در قدیم با تعاون و همیاری انجام میشد، و نیز تمام خردهفرهنگهای بومی منعکس شود تا رسانه شعر موزهای باشد برای زبان تالشی و شعر همچون مومیایی واژههای تالشی را در خود حفظ کند درست مثل صدها و هزاران واژهای که روزگاری به دیوان شعرا راه یافتند و بدان خاطر در تاریخ ماندگار شدند و آنهایی که در دیوان شعرا راه نیافتند از گردونه تاریخ حذف شدند و از بین رفتد. پس تعمداً هم باشد باید واژههایی را به موزه شعر سپرد تا حافظ زبان باشد.
کشف ساختار و ظرفیتهای شعر بومی هر منطقه
همچنان که هر فیلمسازی وقتی بخواهد از آداب و رسوم و غذاها و بازیهای محلی هر اقلیمی فیلم بسازد، در آغاز مدتی تحقیق میکند و بعد از کشف ساختار و ویژگیهای خاص آنها، دست به ساخت فیلم میزند، شاعر هم بد نیست شعرهای بومی و قدیمی محل خویش را مطالعه کند، تا ببیند در محل زندگی خویش چه شعرها با چه قالبهای و با چه وزنها و کلمات و موضوعاتی به کار میرفتهاند و سپس دست به سرودن شعر بزند. البته منظور از مطالعه فقط خواندن منابع نیست، بلکه فکر کردن و توجه به شعرهای قدیمی و حفظ کردن تعدادی از آنها هم، نوعی مطالعه است. مثلاً دغدغه عشق در شعر بومی خیلی ساده و بی آرایه بیان شده است، مثلاً عاشق میخواهد که خدا کمکش کند بعد از برداشت مزرعه پولی نصیبش شود تا بتواند نامزدش را به خانه خود ببرد، نمونه این شعر عاشقانه بومی زیاد است.
تهیه فایلهای صوتی شعر و استفاده از آنها در رسانههای مجازی
اگر روزگاری شعر از دربار سرچشمه میگرفت و بعد از گرفتن تأیید از دربارهای شاهان روانه بازار میشد، امروز دیگر چنین نیست، رسانهها آنقدر گسترده شدهاند که هر شخصی امروز یک رسانه است و بقول معروف هر کسی به تنهایی یک صدا و سیما است. یعنی خودش میتواند فیلم تهیه کند، و برای همه مردم بفرستد و این به زمان هم نیاز ندارد در هر لحظه ای که اراده کند، حرفهایش (در اینترنت و وایبر و فیس بوک) به روی آنتن میرود. از این وضعیت برای گویشهای در حال خاموشی باید استفاده و یا بهتر بگویم سوء استفاده کرد. هر شاعری باید شعرش را (اگر قابل شنیدن است) به گوش شنوندگان برساند. خواندن شعر بومی با خط فارسی مشکل است باید قبول کرد و گرنه همه شعرها بی خواننده میمانند.
یکی از راههایی که امروزه مردم به آن علاقهمند شدهاند، رسانههای شنیداری است یعنی میتوانند در رادیو، در گوشی و رسانههای دیگر در هر حالی که هستند، فایلهای صوتی را گوش کنند و لذت ببرند، و از طرفی خوبی این کار این است که دیگر کسی شعر را اشتباه نمیخواند و از یک قطعه شعر چندین نسخه در آینده به وجود نمیآید. این کار برای بسیاری از مردم آسان است و برای دیگران هم میتوان فرهنگ سازی کرد.
در کنار ساخت فایل صوتی شعر، میتوان آن را به لاتین آوانویسی کرد تا در آن تمام ساختهای زبانی خود را نشان دهند و برای همه خوانندگان بویژه پژوهشگران زبانشناسی قابل استفاده باشد.
ارائه معنای لفظ به لفظ برای شعر بومی
اغلب زمان ترجمه شعر به فارسی، ترجمهای ناقص از شعر ارائه میشود که تنها فضای کلی شعر را میرساند، اگر تاکید ما برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان از طریق شعر باشد، باید شعر را هنگام ترجمه دقیق معنا کنیم و گرنه در آینده شعرمان رمزگشایی نشده باقی خواهد ماند و بسیاری از ظرافتهای زبانی که امروزه داریم در آینده به گوش مردم نمیرسد. بهتر است هنگام ترجمه کمی به سازههای زبانی دقت کنیم مثلاً برای صفت تالشی در فارسی صفت انتخاب کنیم و برای مضافالیه هم یک مضافالیه در فارسی انتخاب کنیم، بیان کلی مفهوم شعر برای خوانندهای عمومی شاید خوب باشد، اما برای خواص و محققین، ترجمه دقیق شعر نیاز است و باید این کار را خود شاعر انجام دهد یعنی اگر شعری تولید شد، حتماً ترجمهاش را هم تولید کند، باید زیرنویسش هم تولید شود، تا شعر نه فقط بگوش تالشزبانان بلکه به گوش همه مردم برسد.
روانی و سادگی شعر
زبان بومی یا به تعبیری دیگر زبانی که پدران و اجداد ما به آن گفتگو میکردهاند، زبانی ساده و بی آلایش بوده است، زبانی مغلق و پیچیده و پر از ترکیبات عجیب و اصطلاحات فارسی و عربی نبوده، و بدان خاطر وقتی کسی به زبان تالشی شعر میگوید، باید زبان شعرش زبانی باشد که به زبان مردم نزدیک باشد، نه زبانی که فقط روزگاری میرزابنویسهای قدیم از آن استفاده میکردند. درست مثل فارسی محاورهای و فارسی کتابی و سنتی. امروز دیگر آن ترکیبات که روزی در کتابهای وصافالحضره و جهانگشای جوینی و نفثهالمصدور به کار میرفت، محلی از اعراب ندارد و مردم به زبانی ساده با هم حرف میزنند، پس بهتر است، تالشی هم شعرش به زبان مردم نزدیک باشد، یعنی تالشی باشد، و شبیه هیچ زبانی غیر از خودش نباشد.
ویرایش شعر و جایگزین کردن ترکیبات بومی به جای ترکیبات فارسی.
هر شاعری بعد از سرودن شعر بهتر است یکی دو روز صبر کند تا شعرش همچون مجسمهای زیبا خشک شود و سپس به ویرایش آن بپردازد و از هر چه ناخالصی است، پاکش کند. ناخالصی یک شعر گویشی ترکیباتی است که از زبان دیگر وارد شعر محلی شده است. صرف و نحو زبان بومی را باید کشف کرد و سپس در موقع شعر گفتن آن را رعایت کرد. صرف دانستن زبان مادری شرط نیست، باید از رموز زبان مادری هم آگاه بود و سپس شعر بومی گفت.
البته همه موارد فوق برای کسانی است که میخواهند شعرشان بهتر از قبل باشد و یا برای کسانی است که صرفاً دغدغه زبانی دارند و میخواهند زبان بومی خود را از طریق شعر حفظ کنند، کسانی که چنین دغدغهای ندارند، و برایشان زبان مهم نیست، لزومی به رعایت موارد فوق ندارند.
[۱] – همه دیدگاههای نویسندگان مقالات، الزاماً مورد تأیید موسسه تالش شناسی نیست (موسسه)