مهردادنغزگوی کهن
زبان تالشی، توصیف گویش مرکزی،، محرم رضایتی کیشه خاله، رشت،فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۶
کتاب زبان تالشی نوشته دکتر محرم رضایتی کیشهخاله از متاخرترین تحقیقاتی است که در مورد این زبان انجام گرفته است. این کتاب به همت سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان، حوزه هنری گیلان و انتشارات ایلیا در مجموعه دانشنامه فرهنگ و تمدن گیلان منتشر گردیده است.
کتاب زبان تالشی مشتمل بر پیشگفتار، سه فصل جداگانه شمارهگذاری شده و یک پیوست است. تالشی در ایران در استان گیلان و همچنین در کشور آذربایجان تکلم میگردد. گونه تالشی موردنظر مؤلف تالشی مرکزی است که به لحاظ جغرافیایی در بخش اسالم شهرستان تالش و بخش پرهسر شهرستان رضوانشهر رواج دارد.
در پیشگفتار مؤلف ضمن معرفی دقیق منطقه مورد بحث، اطلاعاتی را در زمینه ویژگیهای جمعیتی، سبک زندگی، شغل و مذهب گویشوران به دست میدهد. در ادامه وی با متمایز ساختن تالشی مرکزی از تالشی شمالی و جنوبی، تحقیقاتی را که تاکنون در مورد هر یک از این گونهها صورت گرفته است، به تفکیک و به طور اجمالی معرفی میکند. مؤلف هدف خود را توصیف ساختار آوایی، ساختواژی و نحوی گونه تالشی مرکزی به شکل موجز و با زبانی ساده میداند. وی در تحقق این هدف تا حد زیادی موفق بوده است و به خصوص زبان کتاب بسیار روشن و خالی از حشو است.
فصل اول کتاب به بررسی نظام واجی گونه مورد نظر اختصاص دارد. در این راستا، واجهای همخوانی و واکه ای، واج آرایی و عامل زبر زنجیریِ تکیه مورد بررسی قرار گرفته است. با عنایت به موارد ذکر شده در این فصل بهتر این بود، مؤلف به جای عنوان “ساخت آوایی”، از نام “نظام واجی” یا “واجشناسی” استفاده میکرد. نکته جالبتوجه در نظام واجی گونه تالشی مرکزی، وجود همخوانهای کامیشده است، مؤلف با به دست دادن زوجهای کمینه هویت واجی آنها را ثابت میکند، اما به اشتباه از نشانههای چاکناییشدگی برای نمایش آنها استفاده میکند: /, s’, z’, r’, n’, l’ t’ , d’/. با احتساب هفت واج همخوانی مورد بحث و ۲۲ واجی که مؤلف در جدول همخوانها (ص ۲۵) آورده است، تعداد واجهای همخوانی گونه مرکزی بالغ بر ۲۹ واج میشود. لازم به توضیح است که مولف در مورد ۲۲ واج همخوانی مذکور در جدول همخوانها، تنها به شیوه استخراج آنها که همانا استفاده از زوجهای کمینه است اشاره کرده و احتمالاً تنها به خاطر اطاله ندادن کلام، مثالهای عینی از آنها نیاورده است.
از نظر توزیع در جایگاههای آغازی، میانی و پایانی، اکثر واجهای تالشی مانند هم هستند و در هر سه جایگاه به کار میروند؛ تنها ž و h استثناء هستند، زیرا ž در جایگاه پایانی به کار نمیرود و h نیز تنها در جایگاه آغازی وقوع دارد.
مؤلف در صفحه ۲۸ تصریح میکند که در تالشی مرکزی کمیت واکه دیگر تمایزدهنده نیست و در جدولی فهرستی متشکل از شش واج /i, e, a, u, â, ə/ را میآورد، ولی در صفحه ۲۹ مینویسد: “کشش در زبان تالشی نقش واجی دارد و تمایز معنی به وجود میآورد، مانند ra (= رگ)، ra: (= تگرگ)؛ ča (= مال او)، ča: (= چیست)”. اگر گفتار اخیر مؤلف صحیح باشد (که با وجود زوجهای کمینه ذکر شده صحیحتر به نظر میرسد)، باید در تعداد واجهای واکهای در این گویش تجدیدنظر به عمل آید و واج /a:/ نیز به آن اضافه شود.
این زبان دارای ساختهای هجایی ششگانه V, VC, VCC, CV, CVC, CVCC است. در صفحه ۳۲ مؤلف به طور مختصر در مورد جایگاه تکیه صحبت میکند و به طور ضمنی اظهار میدارد که در اکثر مواقع محل وقوع آن قابل پیشبینی است و تنها در پارهای از لغات موجب تمایز معنایی میشود (مثلاً برای تعدادی از لغات اخیر، رک. ص ۳۲).
فصل دوم با عنوان “ساختواژه” به بررسی صرفی واژگان این گویش اختصاص دارد. در این راستا، ساختار صرفی مقوله هایی چون اسم، صفت، قید و فعل مورد توجه قرار گرفته است.
یکی از مباحثی که در مبحث ساختار درونی اسم در بسیاری از زبانها مطرح میشود، نشانه حالت است. حالت نظامی از نشانهگذاری اسامی وابسته برای باز نمودن نوع رابطه آنها با هستهها است. به طور سنتی از این اصطلاح برای اشاره به نشانهگذاری تصریفی استفاده میشود. با استفاده از حالت میتوان روابط نحوی میان کلمات در جمله را نشان داد. به عبارتی دیگر، حالت رابطه میان اسم با فعل در سطح بند یا رابطه اسم با پیشاضافه، پساضافه یا اسم دیگری در سطح گروه را نشان میدهد. نشانههای حالت در بعضی زبانهای ایرانی محافظهکار وجود دارد. در حقیقت یکی از خصوصیات قدیمی و جالب تالشی، باقی ماندن نشانه حالت در این زبان است. مؤلف نشانههای حالت را در گونه مورد بحث به دو دسته نشانه حالت فاعلی و غیرفاعلی تقسیم مینماید. نشانه حالت فاعلی برای اسم مفرد صفر و برای اسم جمع –en است، نشانه حالت غیرفاعلی برای اسم مفرد –i و برای اسم جمع –un است. البته نشانههای حالت فاعلی و غیرفاعلی برای اسامی خاص متفاوت است و به ترتیب –me و –mun میباشد.
گرچه مولف تنها از دو حالت فاعلی و غیرفاعلی سخن به میان میآورد، ولی شواهدی که از ضمایر اسمی بیان میکند، مبین آن است که در ضمایر با بیش از دو حالت سروکار داریم. کافی است به صفحه ۳۷ کتاب نظری بیفکنیم و این تفاوت را در شکل ضمایر مشاهده کنیم:
حالت فاعلی (به تعبیر مؤلف:” ضمایر منفصل فاعلی”)
منaz ، تو tə ، اوa/av ، ماama ، شماšəma ، آنهاaye/ave .
حالت مفعولی(به تعبیر مولف: ” ضمایر منفصل مفعولی”)
من mən، تو tə ، او ayi ، ما ama، شماšəma ، آنهاamun .
حالت ملکی (به تعبیر مؤلف: “ضمایر ملکی”)
مال من čəmən ، مال توəštə ، مال اوčayi ، مال ما čama ، مال شما šəma ، مال آنها čamun .
ضمایر به علت بسامد وقوع بالا در مقابل تغییر زبانی مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند و ممکن است صورتهای قدیمی را در خود بیشتر حفظ کنند. همانطور که شواهد فوق نشان میدهد، نظام حالت در ضمایر از دو حالت بیشتر است، زیرا ما در اکثر موارد صورتهای متمایزی برای حالتهای فاعلی، مفعولی و ملکی داریم.
مؤلف در مبحث نقشنماها، آنها را به دو دسته پسین و پیشین تقسیم میکند (رک. ص ۴۸و۴۹). در این راستا وی تکواژهای آزاد و مقید را با هم جزء نقشنماها طبقهبندی میکند؛ مثلاً نشانه جمع فاعلی (-un/-mun) و نشانه جمع غیرفاعلی (-i ) در کنار تکواژهای چون râ (در معنی “برای”) که در این گویش احتمالاً واژهبست clitic است، در یک جا طبقهبندی میشود. بحث در مورد عناصر آزادی که جزء ساختار درونی کلمه نیستند، در این فصل که ساخت واژه نام دارد، موجه نیست.
در مبحث فعل مؤلف در مورد ساختار درونی فعل صحبت میکند و در این راستا شیوه ساخت زمانهای دستوری مختلف و شیوه بیان نمود و جز آن را باز مینماید.
نظام امکانات تصریفی فعلی تالشی مانند نظام تصریف اسم بسیار غنی است و بسیاری از ساختهای دستوری که در فارسی امروزی به صورت تحلیلی باز نموده میشود، در تالشی به صورت ترکیبی ساخته میشود. از چهار پیشوند تصریفی فعلی « kâ-, bə-, a-, ba-» برای نشان دادن زمان دستوری و نمود و از پیشوندهای na-, ni-, nə-, ma- برای منفی سازی فعلها استفاده میشود. از بین این امکانات، تنها پیشوند تصریفی «bə-» است که با « ﺑ- » فارسی امروزی هم شباهت آوایی و هم نقشی دارد. پیشوند «bə- » برای ساخت فعلهای التزامی و امر مورد استفاده قرار میگیرد. زمان آینده را میتوان در تالشی به صورت ترکیبی و با استفاده از kâ- و ba- نشان داد. زمان “آینده در گذشته” نیز به صورت ترکیبی با استفاده از همین دو پیشوند اخیر ساخته میشود (برای توضیح و مثالهایی بیشتر در این زمینه رک. ص ۶۰ و ۶۱). پیشوند تصریفی a- به طور انحصاری در ساخت ماضی استمراری به کار میرود. هر کدام از چهار امکان نفی فعل نیز (علی رغم شباهت ظاهری) برای منفی ساختن زمانهای دستوری متمایزی کاربرد دارند.
مؤلف دو روش را برای ساخت فعل مجهول برمیشمارد. این دو روش را به تعبیری میتوان به ترتیب روش ترکیبی و تحلیلی نامید. به نظر نگارنده این سطور، روش ترکیبی دارای اهمیت بیشتری است. در این روش برای ساخت مجهول نشانه –i(st) بعد از ستاک فعل قرار می گیرد (ص ۶۴):
خورده شدن har-ist-e → خوردن harde
برای ساخت فوق مؤلف تنها ۷ فعل را (مانند مورد “خوردن”) به صورت معلوم و مجهول آورده است. بهتر این بود که وی برای روشنتر شدن موضوع از جملات تمام عیار استفاده میکرد.
مؤلف در ص. ۶۵- ۶۷ از چهار فعل معین be (= بودن)، šaste (= توانستن)، basi (= باید) و da-mande (= شروع کردن) صحبت میکند و موارد کاربرد آنها را بر میشمارد. با توجه به توضیحاتی که در صفحات باقیمانده فصل دو داده شده است، باید به این فهرست صورتهای kâr و kâ را اضافه کرد. زیرا ماضی، مضارع مستمر، آینده در گذشته و آینده نزدیک (در تعبیر مؤلف) با استفاده از صورتهای اخیر ساخته میشود. مؤلف در بیان ساختار دستوری زمانهای دستوری مختلف از اصطلاح افزونه استفاده میکند، ولی منظور وی از کاربرد این اصطلاح مشخص نیست و در انتهای کتاب نیز واژهنامهای فنی فارسی به انگلیسی نیز وجود ندارد که به ما در فهم منظور او کمک کند.
با توجه به اینکه صورت kâr به صورت جداگانه نوشته شده است (مثلاً رک. ص ۸۳):
داشتم میرفتم kâ(r) b-im še
به احتمال خیلی زیاد آن را میتوان در زمره فعل معینی قلمداد کرد که ناقص است و تنها یک صیغه از آن بر جا مانده است. مؤلف همخوان آخر این صورت (r) را در داخل پرانتز آورده است. این امر نشانه آن است که همخوان آخر در حال حذف شدن است، زیرا گویشوران صورت مزبور را هم با همخوان پایانی و هم بدون آن تلفظ میکنند.
در مضارع مستمر، فعل معین بودن صورت kâ(r) مشخصتر است، زیرا در این ساخت، شناسهها نیز بدان متصل میشوند:
دارم میروم kâr-ima še
داری میرویkâr-iša še
در هر دو مورد فوق صورت kâ(r) ناظر بر نمود مستمر است.
علاوه بر موارد فوق زمان دستوری آینده در گذشته نیز با الگوی “افزونه kâ + ماضی استمراری فعل” ساخته میشود (ص. ۸۴)، مانند:
میخواستم خفت kâ a-xəs-im
در ساخت آینده نزدیک نیز از kâ استفاده میشود (ص ۹۰):
میخواهم بگویم kâ ba-vât-im(a)
به احتمال بسیار زیاد صورت kâ که در زمان دستوری آینده در گذشته و آینده نزدیک کاربرد دارد با صورت kâ(r) در زمانهای ماضی و مضارع مستمر از یک ریشه هستند.
قسمت آخر این فصل (بخش ۲٫ ۹٫) با عنوان “ساختمان واژه” به مباحث اشتقاق و ترکیب اختصاص دارد، با عنایت به این موضوع بهتر این بود که مؤلف محترم از اصطلاح جا افتاده “واژهسازی”Word formation به جای ساختمان واژه استفاده میکرد.
فصل ۳ به نحو و ساختار درونی جملات اختصاص دارد. در این راستا گروه اسمی و گروه قیدی مورد توجه قرار گرفته است. بدیهی است که جمله تنها از گروه اسمی و فعلی تشکیل نمیشود و گروههای دیگری چون گروه فعلی نیز در جمله وجود دارد که از ذکر آنها غفلت شده است. علیرغم این کاستی، مبحث ترتیب سازهها براساس الگوهای ردهشناختی نقطه قوت این فصل محسوب میشود. براساس شواهدی که رضایتی ارائه میدهد، اکثر قریب به اتفاق ساختهایی که در این گونه تالشی وجود دارد، منطبق بر الگوی زبانهای OV است (رک. ص ۱۱۹ و ۱۲۰)؛ به عبارت دیگر، ترتیب سازهها به قرار زیر است:
- مفعول قبل از فعل قرار میگیرد (OV)
- صفت قبل از اسم میآید (AN)
۳ . وقوع مالک (Possessor) قبل از اسم (GN)
۴. کاربرد پساضافه به جای پیشاضافه
در تالشی مرکزی ساخت ترکیبی خاصی که ناظر بر صفت تفضیلی یا عالی باشد وجود ندارد و از ترتیب سازهها و کاربرد صورت مفرد یا جمع برای باز نمودن مفهوم صفت برتر یا برترین استفاده میشود:
” ازحسن بزرگتر hasan-i kâ yâl
از نیکوان نیکوتر(نیکوترین نیکوان) čâk-un kâ čâk ” (ص ۱۰۶)
مثالهای فوق مخصوصاً برای کسی که تالشی نمیداند، زیاد گویا نیست. متاسفانه این کاستی تنها مخصوص این کتاب نیست. در اکثر کتابهایی که به زبان فارسی در توصیف لهجه ها و زبانهای دیگر نوشته شده است، مؤلفان تنها به دادن شواهدی به صورت کلمه، گروه و جمله اکتفا میکنند و به ساخت درونی آنها (از جمله ساخت درونی کلمات) اشاره نمیکنند و معنای عناصر سازنده را به دست نمیدهند. به عبارت فنیتر در آثار ایرانی معمولاً از توضیحات میان سطری gloss خبری نیست. همین امر تعبیر و تفسیر شواهد را مشکل میکند.
از دیگر خصوصیات تالشی مطابقه عدد و معدود است، البته این مطابقه اجباری نیست و گوینده در کاربرد مطابقه یا عدم کاربرد آن مختار است:
این چند سیب(ها) əm čan gəla sif-un
سعی مولف در فصل آخر این است که وابستههای پیشین و یا پسین را در ساختار گروههای اسمی و قیدی توصیف کند. چون این فصل در مورد نحو است و مثلاً وابستههای پیشین و پسین اسم در حوزه نحو قرار میگیرد، نمیبایست عناصر درونی کلمه را در مقام وابستههای پیشین و پسین فرض کرد. گاهی مؤلف به این موضوع توجه نکرده است و تکواژهای مقید را در مقام وابسته تلقی کرده است، مثلاً وی تکواژهای مقید جمع –en/-un را به عنوان وابسته پسین طبقهبندی کرده است (رک. ۱۱۴-۱۱۳).
بخشی از این فصل نیز به ساخت ارگتیو در تالشی اختصاص دارد. نگارنده این سطور در مقاله مفصلی به طور جداگانه به این موضوع خواهد پرداخت. این کتاب با حکایتی به زبان تالشی با آوانویسی به همراه ترجمه فارسی پایان مییاند. علی رغم تمامی مواردی که در بالا ذکر کردیم، کتاب زبان تالشی حاوی نکات بسیار مهمی است و قطعاً میتواند مورد استفاده متخصصان و علاقمندان قرار بگیرد.
منبع: مجله گویش شناسی،دوره پنجم، شماره اول، ۱۳۸۷