منبع : عبدلی علی ، تالشان کیستند، چاپ سوم،انتشارات جامعه نگر، ۱۳۹۱،تهران.
جای بسی خوشحالی ست که شمار منابع زبان تالشی که در ایران پدید میآیند همچنان رو به افزایش است و در این زمینه پژوهشگران محلی بیشترین همت را نشان میدهند. «فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی» جدیدترین اثری است که دکتر محرم رضایتی کیشه خاله و ابراهیم خادمی ارده، در زمینه زبان تالشی (گویش تالش میانی) پدید آورده و به وسیله انتشارات دانشگاه گیلان چاپ و منتشر کردهاند.
این اثر مشتمل است بر سه بخش مقدمه (۱۰ صفحه)، لغات، ترکیبات و کنایات (۱۸۸ صفحه) و نمایه الفبایی متن کتاب (۸۵ صفحه) در قطع رقعی.
نمایه بخش پایان کتاب نشان میدهد که در این اثر حدود هفت هزار مدخل گرد آمده است به گفته مولفان همه این مدخلها جز موارد اندک و ضروری، اصیل تالشیاند و گردآوری و تدوین آنها مبتنی بر شیوه نو، مطلوب، علمی و با نتایج واقعی و قابل اعتناست.
اگر چه در آثاری که قبلاً در این زمینه تألیف و منتشر شدهاند بیشتر واژهها و اصطلاحات اصیل تالشی ثبت و ضبط گردیدهاند و از آنها در فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی نیز استفاده شده است، اما همه آنانی که دستی در این گونه پژوهشها دارند و از دانش و تجربهای در زمینه تألیف فرهنگ لغت برخوردارند، به خوبی میدانند که گردآوری لغات یک خرده زبان و گویش محلی و معنی کردن و تألیف و تدوین آنها در قالب یک کتاب، به چه تلاش و دقت و پشتکاری نیازمند است. از این رو مولفان فرهنگ موضوعی تالشی حتی اگر موفق شده باشند صد لغت ثبت نشده از زبان تالشی را گردآوری و به گنجینه مدون این زبان بیفزایند، سزاوار تقدیرند. با این حال چون این کتاب به وسیله دو محقق دانشگاهی در قالب یک پروژه تعریف شده در دانشگاه گیلان به رشته تحریر و تألیف درآمده و از سوی انتشارات بالاترین مرجع علمی استان چاپ و منتشر شده است و این امتیازات اثر مذکور را در نخستین نگاه با اعتنا و اعتبار ویژهای روبه رو مینماید و دست کم از سوی محققان نا آشنا به زبان تالشی، با اعتماد کامل مورد استفاده و استناد قرار میگیرد و حتی ممکن است آثار تالشی مشابه را تحت الشعاع قرار داده و در درجه اهمیت و اعتبار ثانوی قرار دهد، نگارنده را بر آن داشت که محتوای این کتاب را به اجمال مورد بررسی قرار دهد. در این بررسی، برخی از ویژگیها و اشکالات کتاب مورد نظر که بیشتر جلب توجه نمودند، عبارتاند از:
آوانگاری نادرست و ناقص، ساختن لغت و مدخل فراوان با ادات دستوری، ثبت واژههای دخیل فراوان، مدخلهای دارای معانی نادرست، مدخلهای مبهم و جعلی، ثبت مدخل به صورتهای مختلف، واژه تراشی، تداخل نا آگاهانه لهجهها، آشفتگی در تنظیم، مدخلهای نکوهیده و درک نادرست از کنایه.
آوانگاری
معمولاً اهل فن و تحقیق در این گونه آثار، پیش از هرچیزچگونگی آوانگاری را مورد توجه قرار میدهند تا دریابند که مؤلف یا مولفان از چه تجربه و دانشی در این زمینه برخوردار بوده و متون و واژههای گویشی را با چه کیفیت و شیوهای به نگارش درآوردهاند. لذا در این بررسی نخست میپردازیم به جدول نشانههای آوانگاری فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی.
در آخرین صفحه مقدمه این اثر جدولی از نشانههای فونوتیک ارائه شده با عنوان «علایم آوانگاری» در آن جدول ۲۹ همخوان (صامت) آمده است که برای شماری از آنها دو نشانه آوایی به صورت زیر دیده میشود:
ت (t ُ t-) د (-‘d d) ر (r ُ– r) ز (z ُ– z) س (s ُ– s) ن (n ُ– n) ل (L ُ– L) اما درباره تفاوت بین هیچیک از این نشانههای جفتی توضیحی داده نشده است تا مشخص شود که مثلاً بین (n) و (n ُ) چه تفاوت آوایی یا معنایی وجود دارد. جالب این که شاهدهایی نیز که در این مورد ارائه داده شدهاند به زبان روسی است!!. در حالیکه خود روسها در این گونه تحقیقات از فونوتیک بین المللی IPA استفاده میکنند و شاهد را از زبان مورد تحقیق با توضیح به زبان اصلی میآورند. حال اگر واقعاً مولفان محترم به زبان و خط روسی بیشتر آشنایی داشته باشند، معلوم نیست که در آوانگاری لاتین برای ارزشیابی واجی لغات تالشی به چه سبب شاهدهایی به زبان و الفبای روسی آوردهاند؟!.
با توجه به این که تاکنون در هیچ منبع و نوشتهای دیده نشده که در زبان تالشی همخوان جفتی وجود داشته باشد و هیچیک از پژوهشگران زبان تالشی اعم از غربی، روسی و ایرانی هم به چنین موضوعی نپرداختهاند مگر پرفسور ریس که گفته میشود اشارهای داشته به موردی از همخوان نرم درگویش خاصی از زبان تالشی. البته نه به آن معنی که درفرهنگ موضوعی پنداشته شده است. لذا بسیار ضروری بود که مولفان فرهنگ مذکور در این باره توضیح مختصری میدادند تا دست کم افراد کم سوادی مانند نگارنده بفهمد که چگونه ممکن است در ساختار آوایی زبان تالشی دو نوع ت، د، ر، ز، س، ن، ل وجود داشته باشد. البته منکر این موضوع نباید شد که در تالشی برخی واج ها مانند ل و ت جفت نرم یا نرم شده دارند که با جفت کمینه قابل اثباتند ولی نه به آن گستردگی و تعبیر مولفان فرهنگ موضوعی .
این موضوع هنگامی جالبتر میشود که میبینیم افزون بر این که تفاوت نگارشی همخوانهای جفتی با ویرگول وارونه (‘) مشخص شده، ایضاً همین نشانه در جدول یاد شده، جداگانه به عنوان «نشانه نرمی آوا» نیز آمده است. به این ترتیب بارمل و اسطرلاب نیز نمیشود کشف کرد که در آوانگاری مدخلهای کتاب، وجود گسترده ویرگول وارونه، در کجا نشانه جفت همخوان است و در کجا به معنی نرمی آوا. در این مورد که ارزش همخوان نرم در تقابل با معادل عادی آن چگونه به دست میآید؟ یا به عبارتی تفاوت همخوان عادی با جفت نرم شده آن چیست، در کتاب مذکور هیچ توضیحی دیده نمیشود.
موضوع دیگری که در آوانگاری کتاب مورد نظر جلب توجه میکند کشف و ابتکاری ست که در بخش وا کههای آن دیده میشود. مولفان محترم در این بخش برای زبان یا به زعم آنها (گویش) تالشی یا زده وا که به شرح زیر قائل شدهاند: -َ a، -ِ e، ə معادل a در کلمه انگلیسی about، آ a، ای I، او u، آی uy، ای ay، اوئه ua، او ue، y معادل oy در کلمه boy انگلیسی.
ای کاش مولفان محترم در جایی اشاره میکردند که این نشانههای آوا نگاری مبتنی بریک الگو یا قاعده و نرم شناخته شدهای ست یا تماماً ابتکار خودشان است زیرا تا جایی که نگارنده اطلاع دارد هیچیک از پژوهشگران زبان تالشی، کسانی چون لازارد، بازن، یارشاطر، رفیعی، حاجت پور، نصرتی، امیریان و دیگران، در حین داشتن اتفاق نظر کلی در استفاده از یک قاعده و نرم علمی و بین المللی ، آوانگاری مواد و متون زبان تالشی به وسیله آنان، در تضاد با آوانگاری آقایان رضایتی و خادمی قرار دارد.
این موضوع خود دلیل ست بر این امر که محققان یاد شده اگرچه نسبت به آوانگاریای که در کتاب «برگزیدههای اشعار سید عبدالقادر حسینی و سید محمود شرفی» ارائه دادهاند ، با بهره گیری از نقد پیشین نگارنده بر نظرات دکتر رضایتی ، پیشرفتهایی کردهاند ، اما از تالشی هچنان به عنوان گویش یاد می کنند ؛ نه زبان ، هنوز با مشکل اساسی خود در این زمینه دست به گریبانند. این محققان محترم از سویی در بخش همخوانها برای گروهی از آواها دو نشانه قائلاند، از سوی دیگر در بخش وا کهها شماری از آواهای موجود و گسترده زبان تالشی را اصلاً نمیشناسند و برای نگارش شماری دیگر از نشانههای غیر علمی، ناشناخته و گمراه کننده استفاده کردهاند. به طور مثال، آنها آواهایی چون آ o در اردک، آو ow: در داوری (دیس) تالشی، اُی ö در دٌم «دُم» تالشی، ل مختوم به ای Ï در دلازَ کر (گدا) تالشی که کابرد گستردهای دارند را کاملاً نمیشناسند و با آوردن شاهد about انگلیسی به جای شاهدهای رسا و متنوع تالشی یا فارسی، برای وا که ə، ارزش آوایی شناخته شده آن را نیز در ابهام قرار دادهاند
همچنین در جدول آوانگاری کتاب در بخش مصوتها از آواهایی با نام: ای =ay، آی =ay، اوئه =ua و اوئه =ue یاد شده است ولی برای مشخص کردن ارزش آوایی آنها هیچ توضیح و شاهدی ارائه نگردیده است تا مشخص شود که مثلاً وقتی ترکیب دو واکه برای یک آوا به صورت (ue)، در حالت عادی و معمول چه تفاوت آوایی با همین ترکیب خود در جدول آوانگاری کتاب فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی دارد. از آنجایی که این نشانههای مرکب تاکنون در هیچ منبع زبانی نیامده واز سوی هیچ زبانشناس و محقق خبرهای مورد استفاده قرار نگرفته است، پی بردن به آوای پنج وا که مذکور چنانکه مورد نظر مولفان است، برای هیچ خوانندهای امکان پذیر نیست، اما کسانی که تالشی زباناند، از روی نام فارسی آن واکهها شاید بتوانند متوجه شوند که منظور مولفان از اوئه ua احتمالاً جزء پسین واژههایی چون: زوئه = پسر و پوئه = پایه و منظور از اوئه ue، جزء پسین واژههای نوئه = نهادن و دوئه = دادن، تالشی ست.
اگر این حدس درست باشد مشخص خواهد شد که نشانههای ترکیبی لاتینیای که مولفان برای تلفظ آن دو آوا ارائه دادهاند، کلاً فاقد ارزشاند زیرا ua (او + آ) و ue (او+ آ) خوانده میشوند و آوای حاصل از این ترکیبها هیچ شباهتی با آوای واقعی آن دو واکه ندارند.
شایان گفتن است که این واکهها سالها پیش در زبان تالشی شناسایی شده و در فرهنگ تطبیقی تالشی – تاتی – آذری، موقتاً با استفاده از الفبای اوستایی، نشانههای (έ) برای آوای پسین زوئه و (ε) برای آوای پسین نوئه ارائه شده است.
ساختن مدخل با ادات دستوری:
فرهنگنامه نویسی دست کم در ایران سابقهای بیش از هزار سال دارد. از کهنترین فرهنگنامهها مانند فرهنگ اسدی توسی و صحاج الفرس گرفته تا معاصرین، هرگز دیده نشده که مولفی صدها و هزاران لغت و مصدر و اصطلاح را ثبت نماید و سپس با افزودن پیشوندها، پسوندها، افعال، و قیدها به آن مدخلها، لغات و مداخل جدیدی بسازد و به فهرست مدخلهای تألیف خود اضافه نماید. قطعاً اگر شادروان معین از چنین شیوهای استفاده میکرد، فرهنگ فارسی شش جلدی ایشان شاید به شانزده جلد میرسید.
می دانیم که فرهنگنامه نویسی نیز مانند دیگر رشتههای علوم انسانی ضوابط، قواعد و اصول ویژه خود را دارد. حتی به لحاظ این که هر فرهنگ لغت برای این تألیف میشود که یک اثر مرجع باشد، نسبت به دیگر آثار پژوهشی و تألیفی نیازمند دقت و حساسیت بیشتر است. اما متاسفانه مولفان محترم فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، عنایتی به این مسائل نداشته و خود را مجاز دانستهاند که باشمار نسبتاً کم لغات و اصطلاحات و مصدرها بازی نموده و شمار مدخلهای فرهنگ خود را به چند برابر افزایش دادهاند. به طور مثال با فزودن پیشوند نفی (ana) معادل پیشوند (نا) فارسی، پیشوندهای (a) و (ara)، هردو معادل پسوند (نده) فارسی، پنج پیشوند مصدری موجود در دستور زبان تالشی (ji، pe،â، vi، da) و پسوند (nin) معادل پسوند (نی) فارسی، به واژهها و اصطلاحات و افعال ومصدرها، چند هزار مدخل جدید ساختهاند!!. چنانکه استفاده از ادات دستوری گاه شکل عجیبی به خود گرفته است. مثلاً با افزودن پسوند (j) که نسبت و تعلق مکانی را میرساند، به دنباله نام اماکن، مدخلهای زیادی ساخته وآن را در بخش مستقلی به نام (نسبت مکانی و قومی) آوردهاند. در حالی که تمام این بخش راهم در یک جمله میشد به رسایی و شیوایی توضیح داد و هم به شیوه کنونی تا بی نهایت ادامه داد. یعنی میشد به دنباله نام هزاران شهر و روستای منطقه تالش یک (j) اضافه کرد و یک کتاب چند صد صفحهای به نام لغت نامه موضوعی پدید آورد.
مولفان با ترکیب کلماتی مانند: مس، آو، روی، گاو، شال، سیا، شر، درز، دست، دار، خشک، خر، چو، توم، پایز، برز، اسبه، ایسبی و غیره با واژههای دیگر، صدها مدخل ترکیبی ساختهاند. مانند:
مس مجمه (مجمه مسی)، مس تاس (کاسه مسی)، مس خیکاره (تابه مسی)، مس کترا (کفگیر مسی)، مس گوله (لیوان مسی!) و یا گادوش (دوشنده گاو)، شال یا اَژَن (کسی که شال را لگد می زند)، سیا ذیال (ذغال سیاه) شته ور (برف سفید!)، خری بنی آفتاو (آفتاب زیر ابر) و … الخ.
واژههای دخیل:
علیرغم این که مولفان در مقدمه کتاب مذکور با اشارهای انتقادی از آوردن واژههای دخیل در فرهنگهای گویشی به وسیله دیگر محققان، تاکید کردهاند که در این فرهنگ همهی مدخلها جز موارد اندک اصیل میباشند، تقریباً هیچ صفحهای از آن کتاب خالی از واژههای عربی، فارسی، ترکی و غیره نیست و اگر فرصت دست دهد میتوان دهها واژه دخیل مانند نمونههای زیر، در کتاب مذکور فهرست کرد: تولوق، قاب، الآن، کبریت، فن، پوت، چطور، پالتو، سیبشکه، میلیون، صنوبر، افندی، حرص، حریال، حشم، صندوق، صلا، طناز، کیلو، عطر، عسل، علاف، قابلمه، قدا، قال، قلدر، قشقه، قاطر، قبر، قبراق، اَکین، بوز، مطرب، غضب، غنیام، بشقاب و …..
مدخلهایی با معانی نادرست:
آنچه که در این فرهنگ بیش از هر چیزی موجب شگفتی میشود وجود شمار زیادی مدخل با معانی نادرست است. این شگفتی از آن روست که آقایان دکتر رضایتی و خادمی، هر دو تالش و تالشی زبان و دارای تحصیلات عالیهاند. از این رو قاعدتاً باید واژههای زبان مادری خود را هم درست تلفظ کنند و هم درست معنی نمایند. پس چه اتفاقی افتاده است که در فرهنگ لغتی که در کمال فراغت و با حمایت دانشگاه نوشته شده و از وجود منابع معتبری مانند تالشی نامه، زبان تالشی گویش خوشابر و فرهنگ تطبیقی تالشی، تاتی و آذری نیز بهرمند بودهاند، واژهها این گونه معنی شدهاند:
ثبت در فرهنگ موضوعی: معنی درست:
شیشه گوله: لیوان شیشهای کوزه بلوری
سَرَکورَ: شقیقه یاد کردن در غیاب
کَفل: میان دو کتف کپل
گَل: ران حد فاصل بین دو پا
خلأ: پارچه متقالی لباس
کیشتی: کمر شالی که به کمر میبندند
گاز: دندان پیشین دندان
اِیسبی روشون: سپیده دم سفید و روشن
بورم: نردبان بلند نوعی درفش مکعب مزین
آسر نگسته: خشم گرفتن حاشا کردن
مو: پر ماکیان مو
اَورشم: پارچه ابریشم ابریشم
بوکله: یوزه، دهان کوچک برجستگی گونه، سرنان بربری
شالَ درزن: جوالدوز سوزن لحاف دوزی
پوست: خشک پوستی کوچک پوست
داله وون: کلفت ینگه
گلاونسته: غلتانده جوشاندن مایعات
پدار: ستون تقویتی وزن کن
مدخلهای جعلی و مبهم:
در فرهنگ موضوعی تالش دو گروه مدخل نیز وجود دارد که جعلی یا مبهماند.
منظور از مدخلهای جعلی و مبهم آنهایی هستند که یا ساختگی و ترجمهای هستند یا محرف و ناقص و به صورتی که ثبت شدهاند اصالت از تالشی نمیگیرند. در مورد بعض ازاین گونه مدخلها حدس زده میشود که مولفان چیزهایی را دیده یا از وجودش آگاه بودهاند اما نام و اصطلاح آن را نمیدانستن و ناگزیر خود مبادرت به واژه سازی کردهاند. چند نمونه از این مدخلها به شرح زیر است.
پنجاه ویس پنج: پیمانهای با ظرفیت ۹۰۰ گرم
موچَ کوتوم: پشه بند
پس چانسته هوا: نام آهنگی تالشی
اَختاو: آفتاب
انگشته صدا: بشکن
بونه بر: درب پشت بام
جز نامه: جهیز نامه
ادب خانه: مستراح
جیسوجون: دعایی مکتوب که سوخته آن را به بیمار دود کنند
آفتا و بنش: هنگام غروب
آرا اَژَن: آتش زننده
پشبون تر: سه روز بعد
ژرَه: گاو ماده جوان
سره کلاً: کلاهک کندوج و منازل گالی پوش.
شو سوجَ چرا: چراغ خواب
خردن دون: رحم
حال آرمه: به حال آمدن
پیشاو: ادرار
ثبت مختلف واژهها:
شمار قابل توجهی از مدخلهای کتاب مذکور واژههایی هستند که به صورتهای مختلف و متفاوت، با یک معنی ثبت شدهاند. یعنی یک واژه با تغییر صورت در چند جا به یک معنی آمده است. از این رو مشخص نیست که در بین صورتهای مختلف یک واژه کدام یک اصیل است و کدام یک به گویش تالشی میانی تعلق دارد و کدام یک جعلی و دخیل یا وام گرفته است. انجام سخن این که در بین این رشته مدحل های مختلف هم معنی تنها یک مورد میتواند درست باشد. از این گروه مدخلها میتوان چند نمونه زیر را برشمرد:
زیته، سیازیته، نسبر، سیانسبر: سار
زیزا، سینه سو رو: سینه سرخ
سَرَکورَ، گیجگا: شقیقه
ویوأمزا، عروس مزا: نوعی بازی با سنگ
دیوک، هونگ: هاون
حب جوش، قبه جوش: کتری
چَکوژن، کلاسنگ: فلاخن
یل، دیلم: اهرم
آفتاوَ لَگَن، دستاوَ لگن: لگن برای شستن دست و صورت
پیشاو، چامین: ادرار
خوار آرکره تخته: دارآسونه تخته: تختهای برای هموار کردن زمین
دپا، وشن: بوران
سَرَو، سرو چو، سروَ تیر: تیر چوبی برای طراز کردن خط الراس سربندی!!؟
واژه تراشی:
در جای – جای کتاب، مدخلهایی به چشم میخورد که غیر واقعی و ساختگی ست و برای کسانی که به زبان تالشی آشنایی دارند، میتواند مایهی طنز و شوخی شود. به طور مثال در بخش پیشهها و مشاغل:
پتارچی: دزد، مای آخر: خریدار ماهی، خوتَه پا: خوک بان، دار ویره کو: آنکه میوه درختان را با چوب میریزد و دار اتاش: آنکه درختان را میتراشد را در زمره حرف و مشاغل آورده وهمچنین برای هر یک از کارها و وظایف نجار محلی نام و اصطلاحی ساخته و آنها را به عنوان پیشههایی مستقل در لیست مدخلها قرار دادهاند مانند:
که آ ساز، که ساز: نجار: سازنده خانه.
بَرجَه بند: پنجره ساز
پَرده ساز: پل ساز
دارَتاش: تراشنده درخت
کَه سر پره فن: شیروانی ساز
لارَ تاش: تراشنده لار (مخزن چوبی آب)
لته تاش: تراشنده لت چوبی
باشکه تاش: تراشنده لتهای بلند
لته دَکَر: آنکه لتها را بر شیروانی میچیند.
این واژه تراشی با استفاده از ادات دستوری، کم و بیش در دیگر بخشهای کتاب نیز اتفاق افتاده است. مثلاً در بخش اوقات و تقویم، با مدخلهای زیر روبرو میشویم:
سال دانزه ما: دوازده ماه سال
روجیرا: هنگام روز
شویرا: شب هنگام
نار نهار: قبل از نهار
نی نهار: قبل از نهار
کوتومون سر: هنگام سبز شدن بذر در خزانه
نشاسته کارون: هنگام نشا کاری
کوتمه خسی: هنگام کوتام خوابی
الآن: الآن
کولی چارشنبه شو: شب چهارشنبه سوری
سرسا: فردا، سر صبح
سوسه: فردا، سر صبح
صب: فردا، صبح
صبا: فردا
صبیرا: هنگام صبح
صب سر: اول صبح
مسئله ناشی از اختلاف لهجه:
در سراسر کتاب مصدرهای فراوانی به چشم میخورد که به علت اختلاف پسوند دو بار به یک معنی ثبت شدهاند. این موضوع ناشی از آن است که مولفان محترم به علت آن اختلاف پسوند پی نبرده و ناگزیر هر دو صورت مصدرها را بی هیچ توضیحی ثبت کردهاند. پسوندهای مذکور عبارتاند از سته səte و نیه nie. نیه پسوند مصدری مشترک کلیه لهجههای زبان تالشی است و پسوند سته خاص تالش میانی است. لذا نیمی از مصادر تالشی میانی فقط به سته ختم میشوند. مانند:
آزنسته = شناختن، چکسته = شکسته شدن، تاجنسته= تاختن، گاردنسته = گرداندن، ترسسته = ترسیدن، خارنسته = خاراندن، برگنسته = افتادن و همین مصادر مثلاً در لهجه خوشابری به صورت: آزنیه، چکه، تاجنیه، گاردنیه، ترسه، خارنیه و برگنه، تلفظ میشوند. لذا اگر مولفان محترم فرهنگ موضوعی با اندکی تأمل و بررسی به علت این تفاوت پی میبردند، ناگزیر به ثبت صدها مدخل تکراری نمیشدند.
اکنون که سخن از مصدرها پیش آمد لازم است به این موضوع نیز اشاره شود که در این بخش از کتاب مورد بررسی ما، ارائهی مدخل جعلی و معانی غلط برای مدخلها به اوج میرسد و خواننده تالشی زبان کتاب از خود میپرسد که اگر مولفان تا این اندازه باور نکردنی دچار اشتباه و خطا شدهاند، نقش دانشگاه گیلان که صاحب پروژه تحقیق و تألیف و ناشر این اثر است، چه بوده؟. آن مرکز علمی که با داشتن اساتید تالش و زبان شناسی مانند دکتر حمید حاجت پور، دکتر علی رفیعی و دیگران، چرا از حق نظارتی خود استفاده نکردهاند. آیا واقعاً دانشگاه گیلان مصدرهای زیر را با معانیای که در مقابلشان آمده است، دیده و چاپ کرده؟!:
ویکولچونسته: تکه تکه کردن چیزهای سخت با دندان
دبرمسته: با هم گریه کردن
دمیز یسته: دریده شدن
آتا لسنسته، پتالسنسته، پتسلسته، پتسسته: خفه کردن
دَهشته: رها کردن
آمیته: مخلوط کردن
دَگته: در انداخته
دَوَشته: در جهیده
هنجیر: موفق
ویدرنگ اَژَن: ناخن زننده
اَمرده: بی حس شده
برکیسته: برکشیدن
جیخلتاونسته: پیچ دادن
پپاجیسته: کوتاه شدن
آخساونسته: خواباندن
اَدشته: نگریستن
وی هشته: فرونهادن
خش به: خوش بودن
دَرَسوج: سوزاندن
و الی بی نهایت… که ناگریزبرای جلو گیری از اطاله سخن باید به همین مشت نمونه خروار بسنده کرد.
مداخل نکوهیده:
اگرچه نویسنده فرهنگ لغت میتواند از ادات زبان مورد تحقیق خود هر چه را که یافت به روشی علمی ثبت و معنی کنه ولی مواردی هست که شئونات اخلاقی و برخی بایست ها و نبایست های ضرور مانع تندرویهای سور رئالیستی میشود. از این رو اغلب فرهنگ نویسان و حتی گردآورندگان فرهنگ عامه برای رعایت برخی ملاحظات، یا کلاً از خیر ثبت چند لغت و مواد فرهنگ عامه گذشتهاند و یا مفاهیم را در لفاف مناسب الفاظ پیچاندهاند. اما این ملاحظات در فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، مدنظر قرار نگرفته و در این اثر به ویژه در بخش کنایات آن واژهها و عبارات و جملههایی آمده است که خواننده گاه ناچار است از شرم چشم خود را بسته و به صفحهای دیگر برود. نگارنده را ببخشید از این که نمیتواند در اینجا از آن دسته مدخلها مشتی به مثال ارائه نماید.
آشفتگی در تنظیم:
یکی از مهمترین اهداف در تدوین فرهنگ لغت این است که هر کس معنی کلمهای را نداند با مراجعه به فرهنگ لغت مربوطه با استفاده از روش ترتیب الفبایی آن لغت را یافته و با معنی آن آشنا شود. در فرهنگهای موضوعی که به نظر نگارنده برای خرده زبانها و گویشها اصلاً لازم نیست، دسته بندی واژهها و اصطلاحات باید با چنان دقتی انجام شود که با مراجعه به بخش هر موضوعی بتوان کلمههای مربوط به آن بخش را یافته و با معانی آنها آشنا شد. ولی در «فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی» دقت کافی در دسته بندی و تنظیم مداخلها، به عمل نیامده است از این رو:
آسیاب، لیوان، ارابه، خیک، الیاف درختی، عصا، دف، سرنا، گونی سبوس با انواع بشقابها و چرخ نخ ریسی و آبشخور چوبی دامها، در بخش «ابزار و آلات» دیده میشوند. یا: آب دزد، باز کننده بار، جوراب، گل، رُفت و روب، آب گل آلود، کوه، پوچ، فروشنده شالی و برنج، خریدار شالی و برنج، در ذیل موضوع (اصطلاحات کشاورزی) آمده است.
همچنین شمار زیادی از واژهها و اصطلاحات و ترکیبات عیناً یا با تغییر اندکی ذیل موضوعهای مختلف تکرار شدهاند مثلاً بخشی به نام «کنایات» در این کتاب گنجانیده شده و بسیاری از مداخل این بخش عیناً در دیگر بخشها نیز پخش گردیدهاند و به این ترتیب نیز کمیت مداخل، افزایشی تصنعی یافته است. در حالیکه با وجود چند فرهنگ نامه زبان تالشی معتبر، لازم بود این دو محقق محترم در اندیشه گردآوری مواد زبانی ثبت نشده تالشی میشدند نه برای دوباره نشر دادن مواد گردآوری ومنتشر شده به وسیله دیگران، قالبی باعنوان «فرهنگ موضوعی» را برگزیده و به شیوهای ناروا و نادرست، به افزایش کمیت مواد منتشر شده به پردازند.
درک نادرست از کنایه:
در صفخات ۱۴۴ تا ۱۵۷ کتاب به «کنایات» تالشی پرداخته شده است. در این بخش نیز اشکالات متعدی به چشم میخورد که عمدهترین آنها ثبت واژهها و مصدرهای فروان به عنوان کنایه و ارائه معنی نادرست برای بسیاری از آنها است.
چنانکه آمد، مولفان محترم هردو تحصیلکرده رشته ادبیات فارسی هستند. از این رو اگر عذرشان در مورد اشکالات مربوط به زبان شناسی و فرهنگ نویسی پذیرفته شود، این انتظار وجود دارد که آنان صور خیال را خوب بدانند و با تفاوت بین واژه و مصدر و اصطلاح با تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه آشنا باشند.
چنانکه می دانیم «کنایه از نظر لغت یعنی آنچه که انسان میگوید و از آن چیز دیگری اراده کند. بنابر این کنایه ضد صریح است و در سخن کنایی اگر معنی اصلی نیز مورد نظر و آشکار باشد، آن معنی و سیله ای برای رسیدن به معنی مراد است –«دکتر پورنامداریان، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، صفحه ۱۷» در صورتی که مولفان چنین تعاریفی را قبول داشته باشند، چگونه توانستهاند کلمات زیر را که هیچ معنی غیر صریحی ندارند، مگر این که با کلمات دیگری ترکیب شوند، کنایه به شمار آوردهاند:
آبرده: گرفتن، تصرف کردن.
آپَرچیه: از ته بریدن خس و خار (پاکسازی کردن زمین از درخت و خس و خار)
آوَ را: راه آب.
ینده ژه: بهم زدن.
سوته: سوختن
پخته: دنبال کردن.
پایمال آبه: پایمال شدن.
پخاسته: سپوختن.
چرا: چراغ.
چشته: چشیدن.
خنده: خواندن.
زَله: زالو.
ماره گو: مدفوع موش.
سوجیسته: سوختن
دیگر اشکال مهم بخش کنایات، نادرستی معنی صریح و غیر صریح شمار زیادی از مدخلهاست. نمونههای زیر شاهدی بر این ادعا میتوانند باشند:
کنایه!: معنی آمده در کتاب: معنی درست:
آسرنگسته: خشم گرفتن، عاشق شدن انکار کردن
پتارسته: برکشیدن، بالا آوردن غارت کردن
پلخته لیو: شخص سست و بی اراده آدم دو رو و نقش باز
جیخته: متواری ساختن پنهان شدن
سر آگنسته: سر فرود آوردن دریافتن، متوجه شدن
وشته: نجات یافتن جهیدن، پرش نمودن
گف آ مس: ساده لوح و خوش باور شنونده سخن، حرف شنو
گف: حرف نا روا سخن، سخن
که سره پا: سر پاسبان خانه اصطلاحی ست به معنی کدبانو
شایان گفتن است که بخش کنایات این کتاب زمانی نوشته شده است که مولفان آن دست کم به کتاب «تالشی نامه» اثر ارجمند علی نصرتی سیاه مزگی، با موضوع کنایات و تعبیرات تالشی دسترسی داشتهاند. آنها میتوانستند آن را الگو قرار د هند تا دچار این همه سهو و خطا نشوند.
سخن پایان:
به این ترتیب آنچه لازم بود درباره «فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی» گفته آید، به اجمال و اختصار آمد اما حکایت همچنان باقی ست. مطمئناً اگر برای زبان شناسان و اهل فضل و فن فرصتی پیش آید تااین کتاب را مروری بکنند قطعاً گفتنیهای فراوانی خواهند داشت که نگارنده به لحاظ ضعف بضاعت علمی و برخی معذورات نتوانسته است به قلم بیاورد.
و سر انجام در یک نتیجه گیری شفاف میتوان گفت:
یک فرهنگ لغت با ویژیگی هایی که به اجمال آمد، اگر از سوی یک مرجع علمی منتشر شود، ناشر بیش از مؤلف سزاوار گله و انتقاد است.