فیروزه هیبتیان
(گزیده تحقیق)
استان گیلان با توجه به شرایط اقلیمی موجود در آن، مستعد دامداری و پرورش دام میباشد. ییلاقات این استان که مستعد شیوهی زندگی کوچ نشینی مبتنی بر دامداری ست، پذیرای خیل عظیم کوچنشینانی هستند که شیوهی معاش و نحوهی گذران زندگی آنان بر این اساس تعریف و تنظیم شده است.
ییلاق شاندرمن، از جمله این ییلاقات است که با توجه به شرایط اقلیمی خاص و بارندگی مناسب، مستعد شیوهی زندگی کوچنشینی و پرداختن به دامداری میباشد. منطقه شاندرمن در غرب استان گیلان یکی از مناطق تالش است که مردم آن دارای زندگی کوچ نشینی بوده و اساس زندگی آنان بر مبنای دامداری ست.
کوه نشینان شاندرمن، با توجه به عواملی که ذکرش رفت، معیشتی مبتنی بر دامپروری دارند. در واقع شیوهی معیشت آنها کاملا متأثر از شیوهی زندگی کوچنشینی و به تبع آن دامپروری میباشد. همهی عواملی که در گذران یک زندگی دخیل هستند، مانند شیوههای درآمد، مشاغل مرتبط، سفرهی غذایی و نوع خوراک، زنجیره ای هستند که در انتها به شیوهی زندگی مبتنی بر دامپروری، متصل میگردند.
در این منطقه، با توجه به شیوهی زندگی کوچگری، زندگی عشایری بر مبنای تعلیف دام از مرتع، سازمان یافته است. این وابستگی بر تمامی شئون زندگی و الگوی زیست عشایری تأثیر نهاده، طوری که به پرورش دام، با استفاده از مراتع طبیعی اشتغال دارند و کوچروی عمدتاً از تبعات چنین فعالیتی است. بر همین اساس عشایر ناگزیر به جابه جاییهای دسته جمعی و دشوار در عرصهی مراتع بوده و مسیرهای طولانی را از جلگههای پست قشلاقی تا دامنهها و ارتفاعات صعبالعبور ییلاقی، طی میکنند تا از مراتع قابل تعلیف، غذای دامهای خود را تأمین کنند.
نوع معشیت در ییلاقات شاندرمن که منطقه تحت مطالعهی ما میباشد، بر مبنای دامداری استوار است و سالهای سال است که این گروههای انسانی به دلیل داشتن دام و برای تعلیف آنها در فصول مختلف تغییر مکان میدهند و به ییلاق و قشلاق میروند. در منطقهی مورد بررسی نیز دامداری و دامپروری، شکل اصلی معیشت مردم را تشکیل میدهد.
در این مقاله سعی بر آن شده با توجه به شیوهها و نوع معیشت غالب این منطقه، به بررسی موضوع مقاله بپردازیم.
مختصری در مورد کوچ عشایر منطقهی شاندرمن
دامدار با استفاده از همه ی فراورده های دامی، سعی بر گذراندن امور زندگی خانوار تحت تکلف خود دارد. دام و معیشت در زندگی دامپروری این منطقه، لازم و ملزوم یکدیگر میباشند. در ادامه، عوامل مهمی که در زندگی دامپروری و معیشت این نوع زندگی، دخیل هستند، اشاره و در حد امکان شرح داده میشوند.
چگونگی معیشت کوچنشینان تالش را باید متاثر از زندگی متحرک آنها دانست. زندگی عشایر تالشی در طول یک سال، در سه بخش مختلف پایین کوه، میانکوه و بالاکوه جریان دارد. اکنون به صورت مختصر زندگی عشایر در هر یک از این سه بخش مورد بررسی قرار میگیرد و آنگاه پیوند این نوع زندگی در فضاهای سه گانه با چگونی و نحوه معیشت آنها مورد بررسی بیان میگردد.
در ادبیات کوچ عشایر تالش، به سه اصطلاح « آجُور»، « نِصفَه رُخُن» و «گیریه» برمیخوریم که به ترتیب بیانگر قشلاق، نصف راه و ییلاق میباشند. از دههی ۱۳۳۰ همزمان با نقشهبرداری کشور و نامگذاری مناطق جغرافیایی که ورود واژگان فارسی را به ادبیات بومی مناطق مختلف ایران در پی داشت، اصطلاح «پایینبند» برای آجُور یا همان قشلاق، «میانبند» برای نِصفَه رُخُن و «بالابند» برای گیریه یا همان ییلاق وارد ادبیات کوچ تالشیها شد.
هر چند آقای شکوری در کتاب «سیری در کوچنشینان تالش«، «بند» را اصطلاحی میداند که تالشان به قسمتهای مختلف کوهستان دادهاند و در معنای عام آن را مترادف با مقدار یا قسمت میداند (شکوری ،۱۳۸۲: ۱۲)، اما به نظر میرسد «بند» خط مرزی طبیعی است که جنگل را از مراتع بالا دست آن که فاقد پوشش درختی هستند، جدا میکند. به همین خاطر مناطق قشلاقی پایین دست بند را اصطلاحا «پایین بند» و مناطق ییلاقی بالا دست بند را «بالا بند» میگویند و حتی دیده شده است که عشایر اطراقگاههای واقع در مرز طبیعی جنگل و مرتع را «بند» میخوانند. با این وجود به دلیل آنکه بومیان در این نامگذاریها به معانی توجه چندانی ندارند و تنها اطراقگاههای کوچ را به این نامها میخوانند، این واژگان نیاز به بررسیبیشتری دارند.
بر این اساس میتوان زندگی عشایر را در این منطقه به سه قسمت تقسیم نمود:
آجِر/ پایین بند :
آجُور یا آجیر که تلفظ صحیح آن «آجِر» میباشد، به منطقه قشلاقی یا چراگاه زمستانی در دامنهها میگویند و مفصلترین بخش زندگی عشایر در این قسمت قرار دارد. آنها در آنجا خانههایی مستحکم و با مصالح امروزی بنا کردهاند. همچنین در خانههای نسبتاً مفصل و بزرگی که در پایینبند دارند، مکانهایی را نیز برای نگهداری دام ایجاد نمودهاند و معمولا در اطراف خانههایشان نیز زمینهای کشاورزی نسبتاً گستردهای دارند.
عشایر شاندرمن اواخر اردیبهشت ماه هر سال همزمان با شروع تعلیف دامها، به سوی ییلاقات این منطقه کوچ مینمایند. برخی از این مراتع عبارتند از : خسرهخانی، دشته، وناب، سرخه سنگان، خشکه دریا، اورهبند و..
نِصفَه رُخُن / میان بند/ نیمه راه :
در گذشته برخی از خانوارهای کوچرو تا سه میانبند نیز داشتهاند. و این بدان معنی است که تا قبل از رسیدن به مراتع ییلاقی در بالا بند (گیریه) در سه مکان مختلف (هر کدام از چند روز تا دو هفته و گاه یک ماه نیز) اتراق مینمودند.
حرکت عشایر از قشلاق به ییلاق و بالعکس با توجه به تغییرات آب و هوایی انجام میگیرد و در گذشته این بسیار محسوس بوده است. بدین صورت که از اوایل بهار کوچ طوایف تالش به همراه دام و لوازم زندگی از قشلاق (آجور) به میانبند آغاز میشد و به تدریج با گرم شدن هوا ارتفاع زیاد میکردند و به میانبند دیگر میرسیدند، سرانجام در اواخر خرداد ماه خود را به ییلاق در بالا بند (گیریه) میرساندند. در پاییز دوباره با سرد شدن هوا ارتفاع کم کرده و در هر یک از میانبندها توقف مینمودند تا نسبت به شرایط آب و هوایی از منابع تغذیه دام (علف چَر) بیشترین و بهترین استفاده را ببرند. سرانجام با سرد شدن هوا در اواخر پاییز دوباره به قشلاق (پایین بند یا آجور) در دامنه ارتفاعات برمیگشتند. اما امروزه اغلب خانوارهای کوچرو تنها در یک میانبند توقف دارند.
زنان کوچ نشین برای اولین بار در میانبند، پستانهای پرشیر گوسفندان را دوشیده و انواع محصولات لبنی را تولید میکنند. کمترین زمان زندگی یک خانوار کوچرو در این قسمت جریان دارد.
بالا بند/ گیریه:
ییلاق که در اصطلاح محلی به آن گیریه یا بالابند میگویند، در بالای ارتفاعات و بلندترین قسمت کوهستان قرار دارد و دارای مراتعی بس سرسبز و مرغوب است. البته بالاترین قسمت کوهستان را گَدوک (سر حد یا خط الرس ارتفاعات) میگویند که مراتع ییلاقی (گیریه) در زیر آن واقع شدهاند. در شهرستان ماسال این قسمت را ییلاقات شالما مینامند. باید گفت که در این قسمت خانوارهای متعددی ساکن هستند که هر کدام از طریق ارثبری از گذشتگان خود صاحب مراتعی در این مکان شدهاند. البته تا پیش از انقلاب اسلامی عمده مراتع در مالکیت افرادی غیر کوچنشین بوده که آنها را به ساکنین اجاره میدادهاند. همچنین اکنون هر مرتعی به صورت اشتراکی در اختیار عشایر است.
زمینهای این منطقه در هر فاصله تقریبا پانصد متری، دارای نامهای اختصاصی است که برخی از وسیعترینهای آن عبارتند از: دشته (dašta)، خسر خانی (xasara xâni)، سرخهسنگان (sorxe sangân) و…
هر خانواده به طور معمول دارای یک خانه یا به زبان محلی (ka) است و مراتع متعلق به آن خانواده نیز در اطراف خانه پراکنده است. دامهای آن خانواده نیز در همین مراتع به چرا مشغول هستند.
اما به طور کلی عشایر شاندرمن اواخر اردیبهشت ماه هر سال همزمان با شروع تعلیف دامها به سوی ییلاقات این منطقه کوچ مینمایند. عشایر حدود چهار ماه در این مناطق سکونت دارند و دوباره در نیمهی دوم شهریور به سمت مناطق قشلاقی در روستاهای شاندرمن در دامنهها کوچ میکنند. این مناطق را اصطلاحاً گیلان مینامند. البته این در این کوچ زنان و بچهها شرکت میکنند و مرد خانواده همراه با گلهی گوسفند، در ییلاق ماندگار میشود. مرد خانواده همراه با چوپان، حدود یک ماه در منطقهی فعلی مانده و سپس با خشک شدن مرتع، عازم مرتع دیگری در همان منطقهی ییلاق میباشد که تحت مالکیت خانواده خود قرار دارد. همزمان با شروع سرما، کوچ اصلی آنها به سمت گیلان شروع میشود و تا اردیبهشت سال بعد در گیلان ماندگار میباشند.
واژهی کوچ همواره زندگی دامداری و اساس اقتصاد و معیشت مبتنی بر دام را در ذهنها تداعی مینماید. میتوان گفت که ساختار عمدهی تولید در این منطقه دامداری و دامپروری میباشد. عشایر کوچنشین این منطقه بر اساس تقویم، تعلیف دام، زندگی کوچنشینی و یکجانشینی خود را تنظیم مینمایند.
دامدار با استفاده از همه فراوردههای دامی سعی بر گذراندن امور زندگی خانوار تحت تکلف خود دارد. دام و معیشت در زندگی دامپروری این منطقه، لازم و ملزوم یکدیگر میباشند.
به بیان بهتر میتوان بازتاب اقتصاد معیشتی هر منطقه را به نوعی در مشاغل موجود در آن مشاهده نمود.
مشاغل، نمونههای خوبی برای انعکاس چگونگی معیشت یک منطقه محسوب میشوند، چراکه در هر یک از این مشاغل زیرمجموعههایی را میتوان مشاهده نمود که در مجموع، حاکی سبک زندگی هر منطقه میباشد.
در این منطقه همانطور که اشاره میشود، اقتصاد معیشتی با تکیهی اصلی و هستهی مرکزی خود یعنی دامداری استوار میباشد. اما در مراتب بعدی میتوان از صنایعدستی و کشاورزی و سایر مشاغل، نام برد .
اما قبل از پرداختن به آن باید از دامداری به عنوان هستهی اصلی این اقتصاد نام برد، به طوری که اثر آن در تمامی شئونات زندگی کوچنشینان این منطقه قابل مشاهده است.
انواع دام:
دام، مهمترین محور تأمین کنندهی معیشت مردم این منطقه را تشکیل میدهد. گوسفند، بز، گاو، گاومیش و انواع طیور، دام مردم را تشکیل میدهند. البته لازم به ذکر است که زنبورداری نیز به میزان محدود رواج دارد. برحسب اهمیت انواع دام در زندگی مردم، به شرح این موضوع میپردازیم:
گوسفند:
پرورش گوسفند اساس و بنیاد زندگی و منبع اصلی تأمین معیشت این منطقه را تشکیل میدهد. بیش از ۹۰% از دام را گوسفندان، تشکیل میدهند. دامدار، زندگی خود را بر اساس پرورش گوسفند تنظیم مینماید. کوچ سالیانه به ییلاق و سپس به قشلاق (گیلان)، همه به خاطر تأمین خوراک گوسفند و استفاده از بهترین چراگاههای موجود در منطقه میباشد. نگهداری گوسفند به خاطر استفاده از همه فراوردههای آن میباشد. در واقع شیر، پشم، گوشت، پوست و فروش گوسفند زنده، رکن اصلی اقتصاد مردم را تشکیل میدهد.
بز:
استفاده از بز به خاطر چابکی این دام است. همچنین بز، به خاطر طبیعت سازگاری که با خشکسالی و تحمل کمآبی دارد، مورد توجه میباشد. البته استفاده از بز در قسمتهای گرم و خشک ایران بیشتر از این ناحیه میباشد. در این منطقه در قسمتهایی که درخت وجود داشته باشد، استفاده از بز رایجتر است. چرا که بز میتواند از برگ درختان تغذیه کند. یکی دیگر از علل استفاده از بز در گله های گوسفند، به خاطر پیشرو بودن آن در گله است. بز به راحتی، راه گله را پیدا میکند. به همین خاطر فرد دامدار همیشه تعدادی بز در گلهی خود نگهداری میکند. استفاده از موی بز در گذشته رواج بیشتری داشت. و از موی بز برای تهیهی سیاهچادر محلی استفاده مینمودند.
گاو و گاومیش:
یکی دیگر از ارکان اصلی زندگی دامداری و تأمین معیشت زندگی دامداری را، گاو تشکیل میدهد. نگهداری گاو به خاطر استفاده از فراوردههای آن در جهت تأمین خوراک خانواده و سود حاصله از فروش این فراوردهها میباشد.
همچنین در این منطقه به تعداد محدودی گاومیش نگهداری میگردد. استفاده از گاومیش به خاطر مرغوب بودن و کثرت شیر آن نسبت به گاو میباشد. به همین خاطر قیمت گاومیش از گاو بالاتر است.
انواع طیور:
طیوری که مردم در این منطقه نگهداری مینمایند عبارتند از : مرغ، خروس، اردک و غاز٫ نگهداری از این طیور به خاطر استفاده از تخم مرغ، گوشت و فروش آنها میباشد. در بازارهای محلی این منطقه، به وفور طیور زنده و تخم مرغهای مختلف برای فروش عرضه میشود.
زنبورداری:
ییلاقات شاندرمن به خاطر وجود سرسبزی زیاد، موقعیت مناسبی برای پرورش زنبور عسل دارند. ولی در واقع به خاطر اشتغال به دامداری و پرورش گاو و گوسفند، فرصتی برای پرداختن به این حرفه که منبعی مناسب برای تأمین معیشت است، باقی نمانده است. با این حال زنبورداری نیز به صورت محدود در منطقهی ییلاقات شاندرمن وجود دارد. گاهی دامدار در کنار پرورش دام، چند کندوی زنبور را نیز نگهداری مینماید و در واقع، زنبورداری را به صورت محدود و تفریحی انجام میدهد. در این منطقه فقط یک زنبوردار حرفهای مشاهده شد که شغل اصلی آن، پرورش زنبور عسل به روش سنتی و در کندوهای چوبی لولهای بود. شایان ذکر است که این زنبوردار، فقط به پرورش زنبور عسل پرداخته و دامداری رایج در این منطقه را انجام نمیدهد.
باید اضافه کرد که پرورش اسب نیز در این منطقه رواج دارد و در هر خانوادهای حداقل یک اسب وجود دارد. از اسب برای حمل و نقل در مکانهای صعبالعبور و فاقد جاده استفاده مینمایند. بنابراین، خرید و فروش اسب نیز در این منطقه وجود دارد.
منابع درآمد
فراوردههای دامی:
یکی از علل عمدهی نگهداری دام، استفاده از فراوردههای مختلف آن میباشد. این استفاده در دو جهت تأمین خوراک خانوار و فروش محصولات صورت میگیرد. محصولات، شامل فراوردههای لبنی، گوشت، پشم و پوست دام میباشد.
فراورده های لبنی:
از محصولات لبنی مهم میتوان به شیر، ماست، لور، سوره، پنیر، خامه و دوغ اشاره کرد. در واقع در ییلاق، شالودهی اصلی خوراک و منبع اصلی سفرهی دامدار را محصولات لبنی تشکیل میدهند. ولی قسمت اعظم فراوردههای دامی، به فروش میرسند. از مهمترین این فراوردهها میتوان به سوره sura ، اشاره نمود. سوره، فراوردهای است که از مخلوط لور و نمک به دست میآید. لور نیز حاصل ترکیب شیر و پنیر میباشد که آن را حرارت داده و گاهی با شکر مخلوط میکنند.
پوست
از دیگر فراوردههای دامی، میتوان به پوست گوسفند اشاره نمود. سوره را در پوست گوسفند نگهداری مینمایند. این پوست باید از مرغوبترین پوستهای گوسفند تهیه شود. دامداران این منطقه، سوره را تا زمستان در پوست نگه میدارند و آنگاه آن را به فروش میرسانند. در زمستان به خاطر کمبود شیر، سوره با قیمت خوبی به فروش میرسد. نکتهی دیگری که در مورد پوست و نگهداری سوره در آن وجود دارد این است که اگر قصد نگهداری بلند مدت سوره را نداشته باشند، آن را در قسمت صاف و بدون موی پوست قرار میدهند، ولی اگر قصد ذخیرهی آن را تا زمستان داشته باشند، آن را در قسمت پشمی پوست نگه میدارند.
پشم
از دیگر فراوردههای دامی که در تأمین معیشت و اقتصاد خانواده نقش دارند، میتوان به پشم گوسفند، اشاره نمود. پشم گوسفندان را معمولا در نیمهی دوم خرداد و در برخی موارد در اواخر مهر ماه میچینند. این پشم را پس از چیدن به دقت شسته و پس از خشک شدن جلوی آفتاب میگذارند و پس از تهیهی پشمی تمیز، آن را نگهداری و یا به فروش میرسانند. نگهداری پشم به خاطر تهیهی نخ از آن، توسط زن خانواده میباشد. زن خانواده در اوقات بیکاری، پشم را توسط دوک به نخ تبدیل میکند. البته این کار اکثرا به خاطر اوقات فراغت بیشتر در زمانی که در گیلان میباشند صورت میگیرد. نخ حاصله را توسط ابزاری مانند میل بافتنی که به آن «تی یه» tiya میگویند، به جورابهای زنانه و مردانه با نقوش مختلف تبدیل میکنند. جورابهای بهدست آمده را نیز برای فروش به بازارهای محلی میبرند. البته گاهی نخ را نیز به فروش میرسانند. جورابهای پشمی و ضخیم بافت عشایر، همواره در بازارهای محلی، خریداران زیادی داشته است.
گوشت:
از دیگر محصولات دامی میتوان از گوشت نام برد. دامدار برای تأمین نمودن گوشت مورد نیاز خانوادهی خود از گوسفند و طیور خود استفاده مینماید. البته احتمال اینکه در این منطقه گوسفند سالمی را برای این منظور سر ببرند کم است، بلکه اگر گوسفندی مبتلا به مرضی شود که احتمال تلف شدن آن برود، آن گوسفند را سر میبرند. آنگاه عضو بیمار آن، مانند جگر را دور انداخته و از گوشت و پوست آن استفاده مینمایند. برای تأمین گوشت، گاهی انواع طیور خود مانند مرغ و خروس را نیز سر میبرند.
فروش حیوان زنده
میتوان گفت که فروش دام، منبع اصلی تأمین معاش مردم را تشکیل میدهد. فروش حیوان زنده در میان عشایر شاندرمن، رواج زیادی دارد. در واقع بسیاری از گوسفندان را به این منظور پرورش داده و به اصطلاح آنان را پروار بندی مینمایند. دامدار با این کار، منبع مالی مناسبی بهدست آورده و از آن در گذراندن امور زندگی خود در همه زمینهها استفاده مینماید.
گاهی دامدار برای خرید مایحتاج زندگی خود، یک یا چند رأس از گوسفندان خود را به بازار برده و به فروش می رساند. در ازای پولی که از فروش گوسفند بهدست میآورد، مایحتاج زندگی خود را که خود قادر به تأمین آنها نیست را خریده و به خانه میآورد. از جملهی این مایحتاج میتوان به آرد، قند، برنج و.. اشاره نمود. در مواردی مانند عید قربان که قربانی کردن گوسفند از رسومات خاص و مقدس مردم میباشد، دامدار گوسفندان پرواری خود را که از قبل برای همین منظور در گیلان پرورش داده به بازار برده و به فروش میرساند.
فروش گوسفند، در همه ماههای سال رواج دارد. ولی عمدهی فروش گوسفند در مهرماه انجام میشود. فروش گوسفند به صورت عمده به دو روش صورت میگیرد:
در روش اول اقدام به فروش گوسفند در ییلاق و مرتع مینمایند. در این حالت، فرد خریدار که به اصطلاح به او «چوبدار» میگویند، خود به ییلاق رفته و اقدام به خرید گوسفند از دامدار مینماید.
در روش دوم، گوسفندها را به شاندرمن (گیلان) آورده و در آنجا در بازاری که مخصوص فروش گوسفند است، به فروش میرسانند. به این بازار « مالَه کوجَه» میگویند. این بازار، پنج شنبهها برپا میشود.
فروش انواع طیور در بازارهای محلی نیز از رونق بالایی برخوردار است.
سبزیهای مرتعی
ییلاق به خاطر آب و هوا و بارندگی مناسبی که در آن وجود دارد، مستعد رویش انواع سبزیهای دارویی و خوراکی میباشد. از جملهی این گیاهان میتوان به پاینو، تاره، گزنه، تی ته و قارچ اشاره نمود. گیاهان خوراکی و دارویی با بارش باران از دل خاک میرویند. چیدن همهی این گیاهان، بهخصوص «تاره»، در منطقهی ییلاق رواج زیادی دارد. مصرف این گیاهان خوراکی در وعدههای غذایی جایگاه بالایی دارد. در مواقع رویش این گیاهان مردم به دشت و مرتع رفته و اقدام به چیدن این گیاهان به مقدار زیاد مینمایند. تازه یا خشکشدهی این گیاهان، در بازارهای محلی طرفداران زیادی دارد و افرادی که در ییلاق اقدام به چیدن این گیاهان نمودهاند، آنها را به فروش میرسانند. از دیگر گیاهان خوراکی که در این منطقه طرفداران زیادی دارد و در فصل رویش آن، بسیاری را به این منطقه میکشاند میتوان به قارچ مرتعی اشاره نمود. قارچ را، هم به صورت خام و هم به صورت پخته و یا کباب شده استفاده مینمایند. فروش قارچ نیز در مواقع رویش، از رونق زیادی برخوردار است.
پخت نان
گاهی با پخت نان شیرینیهای مخصوص این منطقه، آنها را به مسافران یا در بازارهای محلی میفروشند. از این نان شیرینیهای محلی میتوان به نان زرین که خاص این منطقه میباشد اشاره نمود. برای تهیهی این نان از زردچوبه، جوش شیرین، روغن، آرد برنج و شکر استفاده مینمایند.
بازارهای محلی
بازارهای محلی، مکانی برای عرضهی کالاها و محصولات هر منطقه میباشند. تعداد زیادی از مردم برای گذران زندگی و کسب در آمد در بازارهای هفتگی مشغول به کار هستند. آنان محصولات بومی خود را برای فروش به بازار میآورند و گاهی نیز از میادین میوه و ترهبار اقلام مورد نظر خود را خریداری کرده و در این بازارها به فروش میرسانند. فروشندگان، صبح زود به محل بازار میآیند و بساطشان را پهن میکنند . هر که زودتر بیاید جای بهتری خواهد داشت و هر که دیرتر برسد، مجبور است به گوشهای دور اکتفا کند.
در اکثر نقاطی که بازارهای هفتگی در آن برپاست، مردم به صورت هفتگی خرید میکنند، زیرا قیمت محصولاتی که در آن بازارها عرضه میشود، نسبت به مغازهها پائینتر است. این بازارها قدمتی هزار ساله دارند.
همهی شهرها برای خود روز بازاری دارند. بازارهایی بکر و ناب در دل شهرها و بسیاری از روستاها که البته جدای از مردم منطقه برای گردشگران داخلی و حتی خارجی نیز جذاب و دیدنی است. فروشندگان، محصولات خود را در مناطق مختلف که بازار هفتگی دارند، به فروش میرسانند و از این راه امرار معاش میکنند .
این بازارها، محلی برای دید و بازدید دوستان و آشنایان نیز هست، زیرا اکثر مردم برای خرید به بازارهای هفتگی میروند. در برخی از بازارها، فروش دام از قبیل گاو، گوسفند، اسب و انواع طیور نیز متداول است. بازار فروش دام، همیشه از بخشهای شلوغ و پرطرفدار بازار بوده است. محصولات باغی از قبیل پرتقال، به، ازگیل، خرمالو، نارنگی و مواد غذایی مانند ماهی تازه، ماهی شور، تخممرغ، پنیر، ماست و دوغ و پوشاک به همراه وسایل خانگی و ابزار کشاورزی، وسایل زینتی و بسیاری محصولات دیگر نیز در این بازارهای هفتگی یافت میشوند.
این بازارهای هفتگی، مناسبترین مکان برای خرید و فروش بدون حضور واسطهها و دلالان است. دلالانی که با دست به دست کردن کالا، سود کلانی را به دست میآورند.
بازار هفتگی شاندرمن در روز پنج شنبه برگزار میگردد. در این بازار هر آنچه در بالا ذکرش رفت، یافت میشود. عشایر و دامداران شاندرمن نیز، روز چهارشنبه هر آنچه را که برای فروش آماده کردهاند به دوش گرفته و با خودرویی که از منطقهی دشته، عازم شاندرمن میشود، رهسپار میگردند. مردم منطقه، بیشتر محصولات لبنی و دامی خود را برای فروش به پنج شنبه بازار میبرند. با فروش این محصولات، مایحتاج هفتگی یا ماهانهی خود را خریده و مجددا عازم ییلاق میشوند.
در ضمن اگر تعداد دامهایی که برای فروش به بازار میبرند زیاد باشد، به صورت پیاده اقدام به بردن آنها مینمایند.
تعلیف دام:
در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی در راه توسعه و احیای مراتع و تامین خوراک دام، به عمل آمده است.
در منطقهی عشایرنشین شاندرمن، طبق قانون سازمان مراتع و جنگلداری، عشایر میباید ۵۰ یا ۵۵ روز بعد از بهار، وارد مراتع شوند و تا آخر مهر ماه باز گردند. البته گاوها آخر مرداد ماه و همراه خانواده به پایینبند بر میگردند. در هنگامی که دامها در بالابند هستند از طریق چمن مراتع، تعلیف میشوند.
امور مرتبط
در راستای دامداری و دامپروری که با هدف تأمین معیشت خانواده انجام میگیرد، امور مرتبط دیگری نیز وجود دارد که فهرستوار به ذکر آنها میپردازیم:
– پشمچینی گوسفندان
– شیردوشی انواع دام (گاو و گوسفند)
– گلهداری و چوپانی و امور مربوط به گله و چوپان؛ مانند نحوهی دستمزد چوپان، چگونگی نگهداری از گله، شبچرا، سگ گله..
– امور شراکتی دام و روشهای این شراکت
– مرتع، روشها و قوانین استفاده از آن و چگونگی تعلیف دام با توجه به تقویم زمانی و..
روشهای دیگر معیشت در منطقه ییلاق شاندرمن
علاوه بر دامداری که ذکرش رفت، برخی از مردم این منطقه به روشهای دیگر سعی در تأمین معاش خود دارند. به عنوان مثال بافتن جوراب و ریسیدن نخ که البته لازمهی آن دامداری و پرورش گوسفند میباشد، یکی از این روشها میباشد. در گذشته، بافندگی محلی رواج بیشتری داشت.
همچنین افرادی به نام جولا کار، تهیه پارچه از نخ را به عهده دارند. به پارچهی بهدست آمده، شال میگویند. از شال برای تهیهی انواع لباس مردان استفاده میکنند. نخ سیاه که از پشم سیاه بهدست آمده است، مرغوبتر و گرانتر از نخ سفید میباشد. در این منطقه یک جولا وجود دارد که در صورت داشتن سفارش کار، در اوقات فراغت، کار تبدیل نخ به شال را انجام میدهد.
برخی از مردم هنگام زندگی یکجانشینی خود در گیلان، در مزارع برنج که متعلق به خودشان است، مشغول به کار میشوند. دامداران منطقه، کشاورزی محدودی نیز دارند.
سفرهی خانواده و انواع خوراک
عشایر شاندرمن هنگامی که در ییلاق زندگی میکنند، نیازهای خوراک آنها اکثرا توسط خودشان تهیه شده است. در سفرهی غذا و انواع وعدههای غذایی مواد طبیعی و لبنی حرف اول را میزند. در وعدهی صبحانه معمولا شیر، پنیر و لور صرف میشود. نان مصرفی را نیز زن یا دختر خانواده در اجاقی که در منزل تعبیه شده است، میپزد. در دیوارهی این اجاق، سنگی مسطح یا موازئیکی قرار داده و از آن به جای تنور استفاده میکنند. به این نان، «سنگه نون» میگویند. به صبحانه هم «قَله ناهار ĝale nāhār » میگویند.
در میانوعدهی غذایی نیز که به آن «آچِر erčā» میگویند، معمولا لور یا سوره مصرف میشود. در وعدهی غذایی ظهر یا همان ناهار که در واقع اصلیترین وعدهی غذایی میباشد، اغب از برنج استفاده مینمایند. پخت گوجهفرنگی، تخممرغ، سیبزمینی یا غذاهایی که از پخت سبزیهای کوهی تهیه میشوند، نیز معمول می باشد. شب هنگام نیز از غذاهای ساده یا همان مواد لبنی به عنوان شام استفاده مینمایند. در واقع سفرهی غذایی و خوراک این مردم در ییلاق، سفرهای کاملا طبیعی و محلی میباشد، که فراوردههای لبنی دامی همراه همیشگی آن میباشد. غذاهای مورد استفاده در ییلاق، کاملا تحت تأثیر زندگی دامداری و دامپروری میباشند. اقتصاد عشایر در ییلاق جنبهی خود تولیدی و خود مصرفی دارد. در واقع فرد دامدار آنچه را که تولید میکند، در ابتدا به مصرف اعضای خانواده خود میرساند.
شایان ذکر است که خوراک این مردم در هنگام حضور در گیلان، تحت تأثیر زندگی شهرنشینی قرار میگیرد و تحولی عظیم در وعدههای غذایی برقرار میشود. به گونهای که مثلا در وعدهی صبحانه از انواع مرباهای تولید کارخانهها، و در وعدهی ناهار از انواع خوروشتهای رایج و ماکارونی استفاده میشود. در اکثر مواقع نیز، نان مورد مصرف خود را از نانوایی تهیه مینمایند.
نتیجهگیری:
با توجه به مواردی که ذکرش رفت، میتوان نتیجه گرفت که معیشت عشایر ییلاقات شاندرمن، کاملاً حول محور شیوهی زندگی کوچ و به تبع آن دامداری و دامپروری میچرخد. همهی عواملی که برای گذران یک زندگی حائز اهمیت هستند، مبتنی بر این شیوه از زندگی میباشند. حتی عواملی به غیر از عوامل مرتبط با دامداری نیز به نوعی غیر مستقیم، تحت تأثیر این شیوه از زندگی هستند که از آن میان میتوان به صنایع دستی و پارچهبافی اشاره نمود. یک فرد کوچنشین دامدار، حتی در روز بازارهای محلی نیز به عرضهی محصولات و فراوردههای دامی خود میپردازد و بر طبق آن، حوائج و مایحتاج زندگی خود را تهیه مینماید.
در سخن آخر میتوان چنین نتیجه گرفت که معیشت در عشایر شاندرمن، کاملا مبتنی بر زندگی کوچنشینی و این شیوه از زندگی، یعنی دامداری و دامپروری میباشد.