نوشته هلال محمداف / ترجمه علی عبدلی
فرهنگ عامه آن بخش از دانش بشراست که در گذر اعصار، سینه به سینه، نسل بهنسل گشته و به ما انتقال یافته است. ترانهها، افسانهها، باورها، نغمهها، تمثیلها،هنرهای دستی و دیگر آثار ادبی شفاهی از آن جمله میباشند و ما هنوز می توانیم نمونههای بسیار غنی و متنوعآن را در ذهن و دفتر معیشت قوم کهن تالش مرور نماییم.
پیشترها تا بودهپدران و مادران ما با این گنج دلانگیز معنوی زندگی کرده و از آن بهرهها بردهاند. ایندوره نیز نوبت ماست که از سنت خجسته آنان پیروی کرده و از ارثیه گرانمایهشانپاسداری نماییم.
میدانیم که فرهنگ عامه مقولهای است در حوزه علم مردمشناسی و این علم بسیارجوان است و جوانتر از آن تاریخچه تحقیق در فرهنگ عامه قوم ماست که خیلی دیر وجسته گریخته آغاز گردیده و هنوز به مرحله قابل توجهی نرسیده است.
نخستین پژوهشگران فرهنگ عامه تالش:
از آغاز سده نوزدهم تاکنون در جمهوری آذربایجان و اروپا ودیگر کشورهای جهان،گروهی از زبان شناسان، سیاحان و دیگر دانشمندان و متخصصان، به فرهنگ عامه تالشتوجه داشته و به آن علاقمند بودهاند. تا جایی که نگارنده اطلاع دارد برای نخستین بارالکساندر خودزکو در کتابی که به سال ۱۸۴۲ م در لندن منتشر کرده تعداد پانزده دوبیتیتالشی را آورده است.
ای. ن. برزن. استاد دانشگاه کازان در کتاب خود که به سال ۱۸۵۳ منتشر کرده،دوبیتیهای گردآوری شده به وسیله خود زکور را نقل کرده و شرح و توضیحاتی بر آننوشته است.
دانشمند شهیر پ.ف. ریس متأثر از مشاهدات سه روز اقامت خود در بین تالشان،مقاله پر ارجی با عنوان «زندگی و زبان تالشان» در سال ۱۸۵۵ منتشر کرده که در آنچهل دوبیتی عامیانه و دو قطعه دیگر از اشعار تالشی را گنجانده است.
پرفسور ا.دُرن محقق روسی ضمن دوبار مسافرت پژوهشی به نواحی تالش نشین،یکبار در ۱۶ اکتبر سال ۱۸۶۰ و سپس از ۲۷ آوریل تا ۴ ماه مه ۱۸۶۱، نمونههایارزشمندی از افسانهها، دوبیتیها، اشعار، لطیفهها و دیگر م طالب فولکلوریک آن مردم راگردآوری و در کتاب خود موسوم به (کاسپین) گنجانده و آن کتاب را در سال ۱۸۷۵منتشر کرده است.
دانشمند فارسی دان،ب. هیگر نیز در سال ۱۹۰۱ در نشریات استراسکبورگنمونههای زیادی از فولکلور تالش را نشر داده است. باستان شناس نامدار فرانسوی، ژاندمرگان نیز در زمینه شناساندن فرهنگ عامه تالش زحماتی کشیده است.
دبیر مدارس لنکران، تیمور علی بیگوف در تألیفات خود جای قابل توجهی بهافسانهها، عقاید و دیگر موارد فرهنگ عامه تالشان اختصاص داده است.
و میللر (۱۹۵۶ – ۱۸۷۷) استاد دانشگاه مسکو، دانشمند دیگری است که در راهشناخت و شناساندن زبان و فولکلور تالش رنج فراوان کشیده و منشاء و خدمات سترگیشده است. او دوبار در سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۲۵ به نواحی تالش نشین سفر کرد و هر بارتمام فصل تابستان را به پژوهش در زبان و فرهنگ آن مردم پرداخته که نتیجه آنتألیف و انتشار هفت کتاب و رساله گراسنگ بوده است از آن جمله میتوان «متون تالشی- ۱۹۲۶» و «زبانتالشی – ۱۹۵۳» را نام برد. این دو اثر به حق گنجینههایی هستند که بهما ارث رسیده است. در دهه ۱۹۳۰، گروهی از روشنفکران و رهبران حرکات ملی تالشاندر جمهوری آذربایجان، مجدانه در راه گردآوری فرهنگ عامه و احیاء زبان و فرهنگتالشان قدم گذاشتند. پیشاهنگ این گروه زولفقار احمدزاده و مظفرنصیرلی بودند.
م.نصیرلی در سال ۱۹۳۱ کتاب «ترانههای تالشی» را منتشر کرد و در نشریه«ى atul a = تالش سرخ» مقالات و مطالب فراوانی در زمینه فرهنگ عامه تالش چاپکرد.
در سال ۱۹۷۵، ا. عیسی زاده و ن.محمد اف، کتاب پرباری با نام «خلق ماهنه لرواویون هوالَر = ترانههای مردم و نغمههای شاد» منتشر کردند که در آن فصلی بهترانههای تالشی اختصاص یافته.
دبیر مدارس ماساللی، جبار علی اف، با انتشار کتاب «یولون سیخن = سخن بزرگان»که در زمینه تاریخ و فرهنگ تالش میباشد، فصل تازهای در شناساندن ادبیات این قوممیگشاید.
در سال ۱۹۸۹ در روستای ىaqlasa لنکران، بولتنی منتشر شد به نام «صدایتالش» در شماره دوم این بولتن مطالب جالب توجهی درباره فولکلور تالش درج شدهبود، به دنبال انتشار آن بولتن، مرکز مدنیت تالش شعبه مسکو، بولتن دیگری منتشرمیکند موسوم به «تولیش» که در شمارههای مختلف آن توجه ویژهای نسبت به امرگردآوری و نسشر فرهنگ عامه تالش مبذول میشود و در نشریات محلی شهرستانهایلنکران و ماساللی و آستارا نیز صفحاتی به نشر مطالب تالشی اختصاص مییابد.
در گذشته به دلایلی مختلف، برای تالشان این امکان وجود نداشته که بتوانند فرهنگو ادبیات خود را تدوین و تألیف نموده و نشر دهند، به همین سبب هزاران نمونه از مواردفولکلوریک ما فراموش شد و از بین رفت. دریغا که هنوز هم افرادی ناآگاه وجود دارند کهمیگویند با این زبان و ادبیات میخواهیم به کجا برسیم. ما به اینها میگوییم ضرب المثلقدیمی «آن کس که بذر خود را میخورد، خون خود را مینوشد» را به یاد آورید. زبانوفرهنگ هر مردم به منزله بذر و سرمایه حیات آن مردم است.
اکنون در جمهوری آذربایجان نوعی شوونیسم شکل گرفته که به فرهنگ و زبان قومیما تعرض میکند. آنها منشأ همه چیز را ترکی میپندارند و یا محکوم به ترکی شدن. ازاین رو تعرض آنها به زبان و فرهنگ تالشی به نیت محو هویت قومی و موجودیتتاریخی ماست. در برابر این تعرض چارهای جز این نمانده است که با جدیت و با استفادهاز همه امکانات به ثبت و ضبط همه آثار فرهنگی و زبانی خود بپردازیم و راهی را کهپیشینیان به روی ما گشودهاند با جدیت طی نماییم. باری… در پایان توجهتان را جلبمیکنم. به چند ترانه عامیانه تالشی که در منطقه آستارا و لنکران گردآوری شده است.
ترانههایی برای دامها:
زنان تالشی هنگامی که میخواهند گاوهاشان را بدوشند، برایشان ترانه هایی زمزمهمیکنند. دست نوازش به پشت و پهلوشان میکشند و با آنها مثل انسان با انسان، حرفمیزنند و هر یک را به نامی خاص صدا میزنند = رَش گو، سیوگا، نوزگو، زَرگو، زَن گو، ویلگو، اَلَ گو، اُوَینَ، پری یَ، نوزَن، ویل سو، وغیرو…
بیشتر ترانه هایی که تالشان برای گاوهایشان میخواندند به مرور زمان از بین رفتهاست. فقط شماری از آنها هنوز در اذهان باقی مانده و یا در جایی ثبت شده است .