۷۲ سال پیش در چهارم آذرماه ۱۳۲۴ شهر مرزی آستارا به اشغال نیروهای پیشه وری در آمد. هجوم فدائیان غائله دمکرات ها در نیمه های شب آغاز شد و مدافعان نظامی و مردمی شهر با این که غافلگیر شده بودند و امکانات لازم برای یک پایداری موثر را نداشتند، با تمام وجود دربرابر مهاجمان ایستادند اما قادر به جلوگیری آنان و سقوط شهر نشدند. گروه زیادی از مدافعان شهر از جمله سرهنگ سید علی ظهیر نیا کلانتر آستارا، به شهاددت رسیدندو ساعاتی بعد، شهر سقط کرد.
فدائیان دمکرات با همکاری برخی از سرسپردگان محلی خو، در مراکز حساس شهر آستارا مستقر گردیدند و برای درهم شکستن پایداری مردم ، دست به وحشیگری و جنایاتی زدند که هرگز از حافظه تاریخ زدوده نمی شود.
نام پیشه وری و فرقه دمکرات آذربایجان برای بیشتر مردم ایران آشناست . نامی آمیخته به خیانت و وطن فروشی که آذری های سلحشور و میهن پرست، آن را بردامن سرزمین خود برنتافتند و یک سال بعد دقیقا در چنان روزی تکلیفشان را چنان که شایسته بود معلوم کردند . اما متاسفانه امروزه گروهی از ایادی بیگانه که سالهاست به بهانه دفاع از حقوق مردم آذربایجان ، زمزمه شوم تجزیه و استقلال سرداده اند و بلوای فارس ستیزی ( بخوان ایران ستیزی ) راه انداخته اند، در سدد کسب آبرو برای پیشه وری و اجرای توطئه ناکام مانده وی هستند .
داستان بسیار تلخ و عبرت آموز فرقه دمکرات وعملکرد آن در آذربایجان ، در قالب هزاران نوشته و سند روایت شده و در دسترس همگان قرار دارد . ذیلا یک نمونه از آن اسناد که مربوط به آستارا است ، از نظرتان می گذرد/ عبدلی :
مجله خواندنیها، شماره ۴۳، شنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۲۵، شماره مسلسل ۲۴۶،
فدائیان دموکرات در آستارا قلیج پسر کوچک سالار (رشیدخان ساسانیان) را که از ترس دموکراتها در جنگل متواری بود، اغفال کرده و گفته بودند که به او امان میدهند. قلیج نیز باور کرده و به شهر آمده بود. شبهنگام خدادادخان و روحالله و فضلالله (فرضالله) که از تروریستهای معروف آستارا بودند و عموم اهالی آنها را میشناسند، با دو نفر دیگر به منزل قلیج میروند صاحبخانه برای آنها شام تهیه میبیند و فدائیان پس از صرف غذا میگویند همینجا میخوابیم. قلیج بدبخت برای آنها رختخواب حاضر میکند. در اواسط شب فدائیان برخاسته و او را صدا میکنند، به مجرد آنکه قلیج به حیاط پای میگذارد وی را با تیر میزنند مادرش به دنبال او میدود که ببیند چه خبر است او را هم با یک تیر دیگر بر جای سرد مینمایند. سپس به سراغ زن او که فوقالعاده وجیه بوده میروند و پس از عمل منافی عفت چوب بلند و قطوری را که در حیاط بوده و برداشته و… میکنند. سه طفل قلیج را هم در همان شب به قتل میرسانند. بعد از اتمام این فجایع به سراغ زوجه دیگر صاحبخانه که از ترس پنهان شده بود میروند. این زن برای اینکه پسرک کوچکش را به قتل نرسانند خود را به روی او میاندازد ولی فدائیان که از خون و قتل لذت میبردند پشت او را هدف قرار میدهند که مادر فوراً فوت میکند ولی خوشبختانه یا بدبختانه به طفل صدمه نمیرسد (طفل حسن نام داشت) صبح همسایهها میآیند و بچه را که هنوز هم بیهوش بوده به منزل خود میبرند پسرک پس از چند ساعتی به هوش میآید.
منبع : تاریخ جامع آستارا و حکام نمین . تالیف شادروان بهروز نعمت اللهی .
با سلام
متن بسیار عالی بود.کاملا صحیح است نه تنها مردمان اذربایجان وطن پرست بلکه تمام اقوام وطن پرست ایرانی با هرگونه تجزیه و تفرقه در ایران مخالف هستند و همه افرادی که با این رویکرد اقدام می کنند را، پس میزنند.
اما نکته قابل توجه این است که جدیدا علاوه بر پانترکهای خائن که بین ایرانیها از جمله مردم اذربایجان منفور هستند، افرادی در گیلان با افکار پانتالشی در حال فعالیتهای افراطی هستند که همانند پانترکها خطرناک میباشند و بجای مبارزه با پانترکها هم میهنان اذربایجانی و گیلکی و فارسی را مورد هدف قرار داده و باعث در گیری و تفرقه میشوند. با دست زدن به کارهای کوچکی مانند تغییر اسم جاده های منتهی به استان اردبیل، مانند اسالم به خلخال( اسالم به الماس) و یا سعی در تحریک تاتهای خلخال و تالشهای نمین برای بدبین کردن به نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان گفت به بهانه پانترکها به سود پانتالشها عمل میکنند
لطفا اطلاع رسانی کنید تا مردم وطن پرست ایران، افراد افراطی در هرجای ایران را ترد کنند