محسن مهدوی مزده. دانشجوی دکتری زبانشناسی در دانشگاه آریزونا.
مطلبی که در زیر آمده پاسخی ست بند به بند که محسن مهدوی مژده به گفته های یکی از شخصیت ها داده است . جهت پرهیز ازهر جدل و انگیزش سوء تعبیر، مقدمه این مطلب و نام شخص مصاحبه شونده حذف شده است و آنچه که مستقیما به روشنگری در مورد رابطه زبان فارسی با دیگر زبانها وگویش های ایرانی می پردازد، در اینجا ارایه گردیده است .
۱- لهجههای فارسی مانند گیلکی، مازنی، خراسانی، تالشی، لری، کردی، لکی و … که در حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا هستند، همه از یک ریشه و نژاد زبانی هستند.
آقای مصاحبه شونده در انتهای این جمله همریشگی این گونههای زبانی را به درستی خاطرنشان میشوند، اما به عادت رایج فارسیگرایان افراطی، چند زبان مختلف ایرانی را به راحتی لهجههایی از فارسی میخوانند. ماجرای گُم بودن مرز زبان و لهجه ماجرای دامنهداری است و من قصد ندارم در اینجا به ابعاد مختلف آن بپردازم. اما سخن آقای مصاحبه شونده مستقل از معیاری که انتخاب کنیم غلط است. اگر بنا بر تقسیمبندیهای علمی زبانشناسان باشد، هر منبع معتبری در جهان در عرصه زبانشناسی (حقیقتا بدون استثنا) مازندرانی و گیلکی و تالشی و لری و کردی را زبانهایی مستقل از فارسی میداند، و زبانشناسان سالانه دهها مقاله درباره هرکدام از این زبانها میدهند و از آنها به عنوان زبانهای جداگانه یاد میکنند.
اما از نظرات زبانشناسان هم اگر بگذریم، انتظار حد اقلی این است که آقای مصاحبه شونده دستکم به معیارهای عرفی و عمومی برای تشخیص این که چه چیز را یک زبان میخوانیم پایبند باشند، و اگر میخواهند گیلکی و مازندرانی را با معیارهای عرفی لهجههای فارسی بدانند، دستکم این اشتباه فاحش را درباره زبانهای دورتری مثل زبانهای کردی مرتکب نشوند (انواع کردی نه تنها از فارسی بسیار دورند، بلکه خود به قدری متفاوتند که بیشتر زبانشناسان آنها را چند زبان همخانواده میدانند، نه یک زبان). اگر معیار این است که گویشوران فارسی و کردی سخن یکدیگر را متوجه شوند، باید عرض کنم که فهم بیش از ده بیست درصد از یک گفتگوی معمولی کردی (حتی کردی سورانی، چه برسد به کردی کرمانجی) برای یک فارسیزبان غیرممکن است (هر فارسیزبانی میتواند با مشاهده یک ویدئوی کردی در اینترنت صحت ادعای مرا تخمین بزند). اگر معیار ساختارهای زبانی است، زبانی مثل کردی کرمانجی که مذکر و مونث در آن جدایند و صرف فعل ارگاتیو دارد و صداهای ناموجود در فارسی دارد و حرف اضافههایش به شکل پیرا اضافه (سرکامپزیشن) اند با کدام منطق لهجهای از فارسی است؟ واقعیت این است که تفاوت میان کردی (چه سورانی چه کرمانجی) با فارسی در واژگان و نحو و آواها، به مراتب بیش از تفاوت میان اسپانیایی و ایتالیایی است. حتی اگر بدترین معیار ممکن یعنی معیار استقلال و قدرت سیاسی را به عنوان محک تشخیص استقلال زبانها از هم انتخاب کنیم، زبان کردی سورانی که در جایی خارج از ایران زبان روزنامه و کتاب و شعر و تحصیل و مدرسه و تلویزیون و غیره است، چرا باید لهجهای از فارسی محسوب شود؟
۲– برای مثال زبان مازندرانی ها با لکی ها بسیار نزدیک است. لکی میگوید بچو و مازندرانی میگوید بشو؛ هردوی آنها به معنای آمد و شد است.
البته در بیشتر گونههای زبان مازندرانی خبری از «بشو» نیست، و منظور ایشان قاعدتا گیلانی و گونههای نزدیک به آن است. اما مشکل اصلی اینجاست که لکی واقعا به مازندرانی نزدیکی ویژهای ندارد. همواره بین زبانشناسان درباره رابطه لکی با لری و کردی ابهاماتی وجود داشته چون لکی به لری و کردی شباهتهایی دارد. اما انگیزه اشاره به مازندرانی (آن هم با یک مثال نامناسب) به عنوان نمونه شباهت زبانی با لکی، از فهم بنده خارج است.
۳ – در ادامه بحث قبلی) ریشه اینها به فارسی دری یا به فارسی میانه و گاهی هم به فارسی دوره اول برمی گردد.
این جمله به قدری مغشوش و نادرست است که حتی ذکر یک به یک مشکلاتش هم برای من آسان نیست. نکته اول این است که گویا ایشان گمان میکنند این زبانها به نوعی از فارسی منشعب شدهاند و «ریشه»شان آن جایی است که به فارسی وصل میشوند. انگار که به نظر ایشان فارسی همواره اصل بوده و زبانهای دیگر از میانه راه از آن جدا میشدهاند. با کمی فکر (حتی بدون دانش زبانشناسانه) میتوان پی برد که اگر دو زبان یا دو گونه زبانی از میانه راه از یکدیگر منشعب شوند، معیاری برای اصل دانستن یکی و فرع دانستن دیگری نداریم، و در نتیجه عجیب است که یکی از این نوادگان را خود فارسی بدانیم و آن دیگری را لهجهای از این یکی بدانیم (هرچند اذعان میکنم که گاهی در موارد نادر در عمل به دلایل سیاسی این اشتباه در نامگذاری در جهان رخ میدهد). نکته دوم این که جدایی مسیر تکاملی این زبانها از فارسی، بسیار قدیمیتر از آنچه ایشان میفرمایند است. اصلا حرف زدن از زبانهایی با این حد فاصله ساختاری و ذکر زبان اخیری مثل «فارسی دری» یا حتی فارسی میانه به عنوان ریشه مشترک بیشتر شبیه شوخی است. انشعاب این زبانها از یکدیگر مربوط به دورانی بسیار بسیار قدیمتر از فارسی دری (که متعلق به پس از اسلام است) است. منظور ایشان از فارسی دوره اول بر من روشن نیست، اما حتی اگر منظورشان فارسی باستان (زبان شاهان هخامنشی) باشد هم جمله ایشان صادق نیست. البته کسی زمان دقیق جدا شدن مسیر تکاملی این زبانها از یکدیگر را نمیداند، اما این قدر میدانیم که فارسی از زمانی که به نام فارسی شناخته میشده (یعنی دوره هخامنشیان) مدتی بوده که مسیرش از زبانهایی مثل مازندرانی و گیلکی و تالشی و کردی جدا شده بوده در تقسیمبندی زبانی، فارسی باستان یک زبان «ایرانی جنوب غربی» محسوب میشود اما این زبانها همگی زبانهای «ایرانی شمال غربی» هستند.
برای خوانندگان ناآشنا به عالم زبانشناسی، ذکر این توضیح را ضروری میدانم که عبارت «زبانهای ایرانی» در این متن به عنوان یک عبارت تخصصی با معنایی بهخصوص به کار میرود. در زبانشناسی به گروه خاصی از زبانهای همریشه که شامل فارسی و پشتو و کردی و بلوچی و غیره است «زبانهای ایرانی» میگویند. برخی از زبانهای ایرانی (مثل پشتو) در ایران کنونی تکلم نمیشوند. همچنین، زبانهایی مثل ترکی آذربایجانی و عربی در ایران کنونی تکلم میشوند اما از خانواده زبانهای ایرانی نیستند.
۴– باید بین ترک و آذری فرق گذاشت. آذریها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس تر از خیلی مناطق هستند. آذری ها برادر دوقلوی کردها هستند. این دو همان قوم ماد هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند با همدیگر درگیری داشتند اما همه از یک خانواده بودند. یک بخش زیادی از آذری ها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند. بعضی از آنها مانند تالشها همچنان به فارسی قدیم صحبت می کنند.
از اینجا ماجرا عجیبتر میشود. اول این که من دقیقا متوجه نشدم منظور ایشان از آذریها کیست. اگر منظورشان مردم ترکزبان آذربایجان است، عبارت «زبان فارسی دارند» خندهدار است. اگر منظورشان از آذری صرفا اقلیتهایی در منطقه آذربایجان است که به زبانهای همریشه فارسی سخن میگویند، آن وقت عجیب است که چرا در ادامه سخنانشان به زبان ترکی آذربایجانی میگویند «آذری». دوم این که ربط دادن اقوام منطقه آذربایجان و کردستان به قوم ماد یک گمانهزنی مشکوک است که هیچ گواه قابل اعتنایی برای آن وجود ندارد. مساله سوم در اینجا این عبارت است: «بخش زیادی از آذریها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند» که درباره مدعای آن در ادامه بیشتر حرف خواهیم زد.
اما در نهایت آقای مصاحبه شونده میفرمایند که تالشیها به فارسی قدیم صحبت میکنند. باز هم اشتباه فاحش در درک نسبت تاریخ و زبان. زبان تالشی یک زبان ایرانی است و با فارسی همریشه است. مثل همه زبانهای ایرانی دیگر، این دو زبان یک نیای مشترک دارند (که به این نیای مشترک را نه فارسی مینامیم نه تالشی). این دو زبان هردو در طول زمان متحول شدهاند و هردو کمابیش به یک اندازه از نیای مشترکشان دور شدهاند. این تصور که تالشی نسخه قدیمتر فارسی است نه تنها از نظر زبانشناسان صددرصد نادرست و خندهدار است، بلکه منطقا هم چندان معنا نمیدهد.
۵– زبان ترکی که در آذربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و درگذشته همه آنها مانند تالشی ها صحبت میکردند.
زبان ترکی دستکم از دوره سلجوقی (حدود ۹۰۰ سال پیش) در آذربایجان وجود داشته. اگر نگاه به دوره سلجوقی مشکل است و به نظرشان مشکوک مینماید، آقای مصاحبه شونده دستکم میتوانند این نکته بدیهی را به خاطر بیاورند که خاندان صفوی که ترکزبان و ساکن منطقه آذربایجان و اردبیل بودند بیش از پانصد سال پیش به حکومت رسیدند و سکونتشان در آن منطقه مربوط به پیش از آن زمان است.
ادعای دوم ایشان در این جمله را با ارفاق میتوان نادیده گرفت. زبان مردم آذربایجان پیش از ظهور ترکی به احتمال زیاد از خانواده زبانهای ایرانی بوده (این نظر مورد اجماع آکادمی در غرب است ، اما برخی از هویتخواهان قومی ترک در ایران آن را نمیپذیرند) اما نه فارسی بوده و نه تالشی. همچنان گفتن این که آنها «مانند تالشیها صحبت میکردند» عجیب است، مگر این که منظور ایشان از «مانند تالشیها» را «به زبانی از خانواده زبانهای ایرانی» بگیریم.
۶– کتر مرتضوی ثابت کردند که زبان اصلی آذربایجان، فارسی بوده و همچنان در خیلی از مناطق آذربایجان به فارسی صحبت میکنند. البته پانترکیست ها او را منزوی و طرد کردند.
من دکتر مرتضوی را نمیشناسم اما اگر چنان که جناب مصاحبه شونده فرمودهاند ایشان ایرانشناس متبحری بوده باشند، احتمالا ادعای ایشان این بوده که زبان پیشین آذربایجان از خانواده زبانهای ایرانی بوده. نه فارسی! همچنین، گفتن «زبان اصلی آذربایجان» به زبانی که نزدیک به هزار سال است کنار گذاشته شده، جز قومیتگرایی و فارسپرستی معنایی ندارد. اگر کسی گمان میکند که هزار سال زمان کمی است برای این که ترکی را زبان «اصلی» و واقعی آذربایجان بدانیم، باید خاطرنشان کنم که قبل از ترکی هم عمر زبانهای ایرانی در منطقه آذربایجان بیش از حدود ۱۵۰۰ سال نبود چون اقوام آریایی تازه در حدود ۲۵۰۰ سال پیش پایشان به آن مناطق رسید.
۷– در واقع زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب میشود و البته یک قسمت از آن هم ترکی است که بخش زیادی از آن فارسی شده است. بنابراین فارسی زبانان ترکی را از گیلکی راحتتر متوجه میشوند. در حقیقت میتوان نام آن را ترکیِ فارسی یا ترکیِ ایرانی گذاشت.»
عمق فاجعه در این جملات رخ میدهد. در بالا توضیح دادم که چرا اطلاق عبارت «لهجهای از فارسی» به زبانهایی مثل مازندرانی و گیلانی (و به خصوص کردی) غلط است. درباره ترکی آذربایجانی، این غلط هزار برابر فاحشتر است.
ترکی آذربایجانی حتی همان همریشگی دور چندهزارساله را هم با فارسی ندارد و اصولا جزو خانواده زبانهای ایرانی نیست. ترکی همانقدر با فارسی همخانواده است که چینی و ژاپنی. ساختار نحوی و آوایی ترکی هم طبعا ربطی به فارسی ندارد. ترکی آذربایجانی (مثل ترکی استانبولی و ازبکی و قرقیزی و قزاقی و ترکمنی و سایر زبانهای همخانوادهاش) یک زبان التصاقی با هماهنگی واکهای است. آقای مصاحبه شونده لابد به اعتبار واژههای مشترک میخواهند ترکی را لهجهای از فارسی بدانند، اما نباید فراموش کنند که با چنین استدلال بیپایهای فارسی هم چیزی جز لهجهای از عربی نخواهد بود، و انگلیسی هم چیزی بیش از لهجهای از فرانسه نخواهد بود. گذشته از این، بیشتر واژگان مشترک بین فارسی و ترکی در واقع عربی هستند! نه تنها هر زبانشناسی در دنیا به این ادعا که ترکی آذربایجانی لهجهای از فارسی است میخندد (اگر عصبانی نشود)، بلکه هیچ انسان عامیای هم اگر گرایشهای سیاسی-اجتماعی قضاوتش را تحت تاثیر نداده باشند با دیدن این دو زبان به چنین نتیجهای نمیرسد.
این توضیح را هم بدهم، که کسی را دیدم که متن مصاحبه را دیده بود و امیدوارانه احتمال داده بود که منظور ایشان در جمله «زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب میشود» اشاره به زبان ترکی رایج در ایران نباشد، بلکه اشارهاش به زبان ایرانیای باشد که معتقدند پیش از ترکی در آذربایجان رایج بوده. از سیاق سخنان آقای مصاحبه شونده من اصلا چنین برداشتی نمیکنم (به خصوص که در همان پاراگراف از مصاحبه مکررا کلمه «آذری» را برای اشاره به زبان ترکی فعلی رایج در آذربایجان به کار بردهاند.) اگر احیانا این برداشت درست باشد، جای شکرش باقی است، هرچند همچنان اصرار عجیب و غریب ایشان برای اطلاق واژه «آذری» به زبان ترکی آذربایجانی و بعد اطلاق همین واژه به زبان ایرانیای که قرنهاست با ترکی جایگزین شده، نه تنها درست نیست بلکه مشخصا تلاش ناصادقانهای برای تحریف تاریخ و هویت این زبان است.
ایشان در ادامه میفرمایند که «فارسیزبانان ترکی را راحتتر از گیلکی متوجه میشوند». حقیقت این است که این ادعا هم به نظر من به طرز باورنکردنیای دور از واقع است، اما قضاوت درباره آن را به عهده سایر فارسیزبانان میگذارم.
مؤخره
مجددا تاکید میکنم که لازم نیست مقامات اطلاعات زبانی داشته باشند، و فکر نمیکنم هر اشتباهی باید به رخ اشتباهکننده کشیده شود. در عین حال، فکر میکنم بزرگی اشتباهات علمی آقای مصاحبه شونده در کنار حساسیت اجتماعی ماجرا و جایگاه سیاسی ایشان، مساله را غیر قابل چشمپوشی میکند. امید بلندپروازانه من این است که چنین متنهایی احتمال بروز مجدد چنین اشتباهاتی را به اندازه اپسیلونی کاهش دهند.
منبع : سایت آمودریا
ی زمانی تمام جلگه ی لنکران و گیلان و مازندران و گلستان جنگل بود . جای زندگی نبود . تالشها حتمن از اردبیل و آذربایجان اومدن شایدم قفقاز .
درود . آری درست است . تالشان اصالتا آتروپاتنایی هستند وسرزمین تالش نیز بخشی از آذربایجان بوده. بعدها بر اثر تقسیمات کشوری درخاک گیلان قرار گرفته اند.
درد مشترک
من آذربایجانی هستم و از قضا زمانی دانشجوی با یک آذربایجانی ساکن تالش و یک تالشی هم خانه بودیم. این که شما در سایتتان بعضا به ترک شدن تالشها اشاره کردید و از آن نالیدید من قبول دارم و به عینه دیدم.
اما دردی که صد سال است در این مملکت چنبره زده این است که پان ایرانیسم به صورت سیستماتیک و استفاده از ابزارهای حکومتی در حال از بین بردن فرهنگ های ما است و امروز فرهنگ های ما به فرهنگ های که تلوزیون تبلیغ می کند تبدیل شده است.
جالبه است یکی از ابزارهای قوی این جنگ ترک ستیزی، کرد ستیزی، تالشی ستیزی و تاتی ستیزی است. یعنی خودمان به دست خودمان ابزار پان فارسیسم شده ایم
با سلام . بنده دانشجوی زبان و ادبیات ایتالیایی هستم در دانشگاه تهران . جستجوهایی داشته ام از ۳ زبان که نام خواهم برد . بنده زبان مادریم هم تالشی هست . از گویش های جنوبی . نوشتار بالا جالب بود . گفتار کوتاهی دارم درباره آن :
باید نگاهی بیندازیم به گروه های باستانی مان : ماد و پارس و پارت
آن چه از تالشی و تاتی و آذری باستان که از بین رفته میفهمیم چنین است :
این ۳ زبان خیلی به هم شبیه هستن و فرق آنها را میتوان لهجه و لحن بینشان در نظر گرفت . استقلال واژگان در مقایسه با فارسی نشان می دهد که زمانی زبان های جدایی بودند که به مرور به این شکل درآمدند .
آنچه از زبان کردی میفهمیم این است با فارسی کنونی فرق بسیار دارد .
باید بدانیم فارسی کنونی اینگونه شد به خاطر تاثیر زبان عربی . فارسی اصیل تر را در کشور افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان میتوان شنید .
سرزمین پارس بزرگ از کشورهای گوناگونی تشکیل شده که داریوش بزرگ شاه شاهان از آنها نام برده.
تفاوت زبان ها کاملا مشخص و قابل پذیرش است . گروه های جداگانه ای بودند سرزمین دگری بودند .
اما درباره زبان ترکی ایران زمین و مازنی یا گیلکی نوین .
زبان ترکی ایران زمین و حتی استانبولی : بنده که با ۵ زبان آشنایی دارم به شما با قطعیت میگویم که :
زبانی بوده با چنین لحن و آهنگی در کلام که وارد شده به سرزمین پارس بزرگ : اما با آمیختگی با زبان های رایج در سرزمین پارس بزرگ تغییر کرده . مثالی ساده بگویم : اگر فرض کنیم ترکی ۵۰۰۰ واژه در خود دارد بیش از ۳۵۰۰ واژه از زبان های دیگر گرفته شده و با لحن و لهجه زبان اصیل ترکی آمیخته شده و به صورت کنون در آمده . براحتی میتوانید با جستجو به ریشه اصیل واژگان پی ببرید . از اینترنت استفاده کنید !
مازنی و گیلکی استقلال واژگان ندارند چرا که لهجه و لحن بر زبان و ادای واژگان تاثیر گزاشته و همین امر باعث ایجاد تفاوت شده . اگر واژگان مازنی و گیلکی را با فارسی کنونی مقایسه کنید حرف مرا میپذیرید . هرچه بوده زمانی مازندران سرزمین جدا با زبانی جدا بوده و ما چند واژه مستقل در این زبان ها میبینم .
دستور یا ساختار گرامری یکی از عواملی هست که مشخص میکند چه زبان هایی در یک شاخه قرار میگیرند . اگر آن را در نظر بگیریم خواهیم پذیرفت ترکی و فارسی دو زبان با ساختار گوناگون هستند .
در پایان باید بگویم : بنده که با چندین زبان آشنایی دارم با راستگویی میگویم :
هر زبانی زیبایی های خودش را دارد . ما ایرانی ها باید همانند کشورهای پیشرفته اروپایی تمام زبان های موجود در کشور خود را نگه داریم . مانند سوییس که مردمش ۴ زبان جدا دارند ( آلمانی فرانسه رمانس ایتالیایی ) .
من تالش زبان فارسی را دوست دارم عاشق زبان ترکی هستم و آرزو دارم بتوانم روزی با یک کرد به زبان کردی صحبت کنم حتی عربی حتی لری .
زبان همواره با تغییر نسلها تغییر می کند امروز ما زبان ترکی ایران زمین را داریم آیا ۳۰۰۰ سال پیش زبان ترکی اینگونه بوده ؟! بدون شک شاید ۲۰ درصد تشابه هم نداشته . فارسی همین طور و…
زبان نباید ملاک جدایی باشد . زبان انگیزه ایجاد میکند برای داشتن رابطه . زبان یک وسیله هست . باید هر زبانی را نگه داری کرد . این وظیفه بر دوش ماست . ما باید زبان مادری را نگه داریم و در کنار آن برای رشد عقلی خود برای رابطه داشتن با دیگر مردم و ملل زبان های آنان را بیاموزیم .
آنها که به خاطر زبان گوناگون٫ نژاد پرستی را در گفتار و رفتار خود نمایان میکنند محکوم به لعن ابدی هستند و همیشه در چاهی که برای خود کندند دفن میشوند .
خدا در کتاب مقدس ملاک برتری انسان ها را پرهیزگاری نامیده نه زبان .
ما ایرانی با هر زبانی تا ابد ایرانی هستیم .
اگر میخواهیم پیشرفت کنیم اگر میخواهیم از وضع کنونی که ۲۰۰ سال عقب ماندگی در افکار و رفتار ما وجود دارد در جامعه ما وجود دارد رها شویم و به سوی تکامل و پیشرفت حرکت کنیم باید اینگونه افکار نژادپرستانه رو رها کنیم .
ایرانی ها زبان خود را حفظ کنید .
درسته ولی مواردی را که در باب زبان ترکی گفتید درست نبود، همه زبانها لغات عربی و غیره پذیرفتهاند. ما ترکی را کامل شناخته ایم. زبانی است کامل نظام مند و دارای قاعده و اصول. از ضمایر مفعولی بگیر تا صرف فعل و مصدر شناسی. ما هم زبان خوان هستیم. با حرف آخر شما موافقم که برای پیشرفت باید از دام زبان و نژادپرستی و طایفه پرستی رها شد. به هر حال همیشه در ایران از این مسائل بوده، استاد زبان عربی ام میگه عربی زبان مشترک بشه بهتره چون : لسان دین است و کسی نمیتواند آن را رد کند . نمیدانم چه بگویم ولی من که زبان ترکی و فارسی می نویسم، بهتره اختلافات کنار بگذاریم و متحد باشیم
با احترام به مردم آذربایجان ،از پان ترکیسم بدتر و نژاد پرست تر وجود نداره(به غیر صهیونیسم)